Part27 انتظار

1K 136 32
                                    

نباید توله ام چیزیش بشه. بدونِ اون... بدونِ اون نمیتونم.
_یونگیییییی

دوباره سرمو رو قفسه سینه اش گذاشتم. هیچ نفسی نمیزد.
با دوتا دستم دهنشو از هم باز کردم بهش تنفس مصنوعی دادم. محکم چند تا سیلی کوتاه هی به گونه اش زدم و دوباره تنفس مصنوعی دادم.
با حس کردم اینکه تکون داره میخوره سرمو ازش دور کردم و اونم شروع کرد بالا آوردن آب و سرفه های متعدد. انگشتامو بین دو طرف صورتش گرفتم و سرشو سمت خودم برگردوندم.
وقتی کامل مطمئن شدم حالش خوبه دستمو از صورتش جدا کردم و از جام پاشدم.
_لیسا
$ا...اوپا من از قصد...
_برو بیرون الان نمیخوام چیزی بشنوم. بیرون.

بدون اینکه حرف اضافی ای بزنه راهشو سمت بیرون کج کرد. از کلافگی دستمو لای موهام کشیدم و به شوگا چشم دوختم.
_انقدر ضعیفی؟

فقط بهم زل زده بود و پوکر نگام میکرد؛ از این متنفر بودم که هیچ حالتی هیچوقت تو صورتش نشون داده نمیشد.
_کری؟ میگم انقدر ضعیفی هان؟
+نه. معذرت میخوام تو دردسر انداختمت.

به زور از رو زمین بلند شد و سمت داخل خونه خواست قدم برداره.
_کجا میری با این وضعیتت؟

آب از سر تا پاش چیکه میکرد و موهای پاپی گونه اش تا بالای پلکشو پوشونده بود.
+اوه. معذرت میخوام
_لباستو دربیار
+چی؟
_هنوز چیزی نشده قانونا یادت رفته؟ چی تو کله پوکت پس میمونه؟

**********

(از زبان جین)

دو روزی بود که از یونگی خبری نداشتم. ولی بعد اینکه امروز به مادرش زنگ زدم بهم خبر داد که خونه یکی از دوستاشه، منم چون میخواستم اونارو نگران نکنم خودمو به اون راه زدم که از این قضیه با خبرم...
اینستاگراممو باز کردم و تو پیج های مختلف در حال گشت و گذار بودم.
خیلی اهل اینستاگرام بودم و پست و استوری همیشه آپلود میکردم، تو حال و هوای خودم بودم که با ریکوست جدید اینستاگرام مواجه شدم.
یکی با آیدی j.k که عکس یه سگ سیاه رو پروفایلش بود بهم ریکوست داده بود. ابرومو بالا انداختم و بدون توجه ریکوستشو قبول کردم، حدود یک کا آدم رو فالوو منو داشتن و فقط پنجاه نفر ازشونو میشناختم.
چند دقیقه ای با موبایلم مشغول شدم که دوباره یک آلارم دیگه رو گوشیم اومد.
دایرکتم از طرف همون فالوور جدیدم j.k پیام اومده بود.
(سلام. جونگکوکم. فردا بیا بعد مدرسه ببرمت پیش یونگی)

باورم نمیشد... اون با یونگی چیکار داشت؟!
یونگی یعنی پیشِ اون بود؟؟؟
چطور دربارش میدونست و من اصلا ازش خبر نداشتم؟ دندونامو بهم سابیدم و حرصی که موقع تسته بسکتبال به سراغم اومد بازم الان به سراغم اومده بود.
=جونگکوک امیدوارم دلیل خوبی داشته باشی!

انتخابِ اشتباه! فصل اول (تکمیل شده)Where stories live. Discover now