Part45 صدای شکستن

1.3K 146 60
                                        


خواستم دهن باز کنم بگم آره که تهیونگ به حرف اومد و قلبم ناخواسته با حرفش فشرده شد.
_آره فقط پارتنریم!!!!

صدای شکستن دوباره ی چیزی به گوشم میرسید و مطمئن بودم اون یک شی و شکستنی نبود؛ بلکه اون قلبم بود...
صدای قلبم دیگه در نمیومد... یکبار شکستن؛ دوبار شکستن؛ سه بار... و حالا هم اینجا داشتم به تیکه های قلبم زل میزدم.
£هوم پس پارتنرین یعنی رابطه غیر پارتنری ندارین؟
_شوخیت گرفته؟
£چطور؟
_میدونی که من رابطه ام رو از هم جدا نگه میدارم.

ونوو سمت یک بسته کوچیک که با خودش تا داخل خونه آورده بود برگشت و از کنارش بیرون آورد و روی میز جلو گذاشت.
ابروهای تهیونگ بالا پرید.
_این چیه دیگه
₩ بازش کنی میفهمی!

با بی حصلگی خم شد و بسته رو برداشت و بازش کرد؛ اخمش بهم گره خورد و روشو کرد سمت ونوو.
_این چه مضخرفیه؟
₩ آیگو میدونی قانون قانونه...
£ چی هست مگه؟
₩ مگه قرار نبود هر پارتنر رو برای بار دوم یکی از مستر ها امتحان کنن؟ من میخوام امتحان کنم؟
£ تو که پارتنر بقیه رو دست نمیزدی حتی اگه یه آداب باشه؟
یکم خم شد و آروم لب زد:
₩ حالا میخوام امتحان کنم. نکنه بیشتر از پارتنره؟

دندوناشو بهم سابید و بهم زل زد.
_یونگی.
+ب... بله
_مین یونگی وقتی اسمتو صدا میکنم با بله ددی جواب بده لالی؟
+بله ددی؟
_پاشو واستا..
+بله؟
_نشنیدی؟ گفتم کونتو بلند کن و پاشو واستا زود

از جام پاشدم و روبه اون دونفر وایسادم. پارتنراشون با ترس و کنجکاوی به تهیونگ خیره بودن.
_تا نیم ساعت ونوو هرچی گفت انگار من گفتم. پارتنره ونوو هم میاد پیشه من. اسمش چی بود؟
₩مین جونگ میتونی وینتر صداش کنی!!!
_________________________________________

 اسمش چی بود؟ ₩مین جونگ میتونی وینتر صداش کنی!!!_________________________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیم مین جونگ ۱۶ ساله رشته هنر

پدرش نیروی پلیس و مادرش خانه دار هست.
خودش تک فرزنده خانواده است. نام مستعارش به عنوان لیتل وینتِر هست.

اخلاق:بامزه، موذی، ساده، کیوت

دیالوگ مخصوص کیم مین جونگ:
^ کیم مین جونگ
_________________________________________

بازومو گرفت و منو سمت ونوو پرت کرد. ونوو منو با دوتا دستاش گرفت تا نیوفتم. بغضم داشت میترکید. شاید ادعای عاشقی و دوست داشتن داشته و حرفاش دروغه... اره مطمئنم حرفاش دروغه...
ونوو با اشاره به وینتر بهش اشاره کرد از رو زمین پاشه و بره پیشِ تهیونگ.
از رو زمین پاشد و به سمتش حرکت کرد. لباس تو تنش واقعا خواستنیش کرده بود و این داشت دلمو بیشتر آشفته میکرد...
_________________________________________

انتخابِ اشتباه! فصل اول (تکمیل شده)Where stories live. Discover now