خیلی برام سخته باهات تو یک کلاسم؛ درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو توی اون دنیایی زندگی میکنی که منم میکنم دلمو بلرزه در میاره؛ دست خودم نیست ناخواسته و یواشکی عاشقت شدم!
_____________________________________________________
موضوع:
مین ی...
با انگشت شصتم آروم رو عکس تهیونگ که رو استوریش باز بود کشیدم. +بهم میاین!
**********
ساعت حدودای ۹ صبح بود و همگی به خاطر امتحان آمادگی جسمانی تو سالن ورزش جمع شده بودیم. میدونستم این امتحان سه مرحله داره. اولین مرحله: آمادگی گرم کردن که باید تو یک دقیقه شصت بار دراز و نشست بریم. دومین مرحله: بسکتبال که کلا کل کلاس به دوتا تیم تقسیم میشدن و برای امتیاز تلاش میکردن. سومین مرحله: ...
با دستی روی شونه ام از فکر دراومدم و به جنی نگاه انداختم. روبه روم بود با یک قیافه ناراحت، شایدم ناامید از چیزی! هوسوک و جین هم روبه روم بودن.
همونجور که میخواستن منو از امتحان دادن پشیمون کنن با تنه زدن یکی به شونم برخوردم و از کنارم گذشت. اصلا نیاز به فکر کردن نبود بفهمم اون طرف کیه. با چشم غرّه سمت اون طرفی که بهم ضربه زد برگشتم. اما با دیدن اون دانش آموزی که همیشه کنار رُزان میشینه جا خوردم. بنظر میومد این کارش از قصد باشه. اما چرا باید اینکارو بکنه؟ نه تو گروه دار و دسته های تهیونگ بود و نه باهام لج و دعوا داشت، پس چرا؟! بدنش یکم هیکلی بود. حتی قدشم یکم بلند تر از دانش آموزای دیگه بود. معلم ورزش که اسمش آقای کیم بود با سوت زدن حواسمونو سمتش جلب کرد: ... خب بچه ها امروز تِست رو میخوام تا آخر امروز تمومکنم. سخت میشد از مدیر بخوام یک روز رو تا آخر زنگ کلاسِ امروز به من اختصاص بدن. ولی خب این اجازه رو دادن.
حدس میزدم همه اینا بخاطره لیسا باشه. ولی چه اهمیتی داشت. اصلا چیکارش کردم که انقدر ازم متنفره!
...دوبه دو وایسین من اسم میخونم و به نوبت پای همدیگه رو بگیرین و به مدت یک دقیقه دراز و نشست برین. کمتر از شصت تا امتیاز کم میشه و کمتر از بیست تا هم باید دوباره برین.
نفسمو بیصدا بیرون دادم و منتظر بودم که بخونه... اسامی تک تک خونده میشد و همه دو به دو وایمیستادن. ...مین یونگی با کیم نامجون _________________________________________
Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.