خیلی برام سخته باهات تو یک کلاسم؛ درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو توی اون دنیایی زندگی میکنی که منم میکنم دلمو بلرزه در میاره؛ دست خودم نیست ناخواسته و یواشکی عاشقت شدم!
_____________________________________________________
موضوع:
مین ی...
بچه ها جونم قبل از شروعه داستان میخوام کسایی که حدس زدن تو پارتِ قبلی وسیله ای که تهیونگ میخواد روی یونگی اعمال کنه معرفی کنم و از بین کاندید ها یکیشون جوابش درسته که در آخر هم خودتون متوجه میشین و هم اینکه معرفیش میکنم. خب بریم سراغِ معرفیِ کاندیدها🤭❤🐾 ........................................................................
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
اولین کاندید: Nargessykh ........................................................................
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
دومین کاندید: parhamP ........................................................................
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
با دیدنه این وسیله ای که روی تخت انداخت آب دهنمو به زور قورت دادم ... +ددی خواهش میکنم!!!
آب دهنمو به زور قورت دادم بهش زل زدم. میتونستم اون چشم های سردش که داره کلی نقشه داخلش رنگ میگیره رو به صورت واصح ببینم. این مرد انگار دیوونه بود...
*********
(از زبان تهیونگ)
میتونستم ترس رو تو نگاهش ببینم ؛ ولی خیلی زود بود تا بخوام این لذتو بچشم... حتی یه شیر قبل از اینکه بخواد طعمشو بخوره قبلش باهاش بازی میکنه. دستمو زیر چونم ام گذاشتم و پام رو روی پام انداختم و آروم و خشدار گفتم: _ یونگی +ب...بله _فکر کنم تا حالا متوجه شده باشی تا الان به چه کارهایی علاقه دارم؛ میخوام مطمئن بشم ... از این چیزا بدت نمیاد؟