×بذار رو پشتت بشینم.
لوئی شنا میرفت.
-خفه شو، مگه فیلمه. من خیلی زور بزنم بتونم کولت کنم.×بذار بشینم خواهش میکنم.
-یول اینو بیا جمعش کن.
یول با لبخند نگاهشون میکرد و دخالتی نمیکرد.
×فقط ۵ تا.-پنج تا شنا وقتی یه مرد سگ سیبیل پشتمه؟ کصخلی؟
×بذار بشینم فقط ۳ تا دونه شنا برو بعد هرکاری بگی برات میکنم.
لحنشو منظور دار کرد و ابرو بالا انداخت.
×هرکاری.لوئی نشست و نگاهش کرد.
-هرکاری؟بکهیون نیشخند زد:
×هرکاری.لوئی یکم فکر کرد.
-نمیتونی زیرش بزنی.بکهیون ابرو بالاانداخت با اون نیش باز.
×قسم میخورم عزیزم.لوئی دراز کشید.
-اوکی.بکهیون سریع رفت رو پشتش نشست.
-حس میکنم زیر آوار گیر کردم... یکم کمتر بخور.به زور بلند شد، بکهیون سریع از پشت تیشرتش گرفت تعادلشو نگه داره.
-یول بشمر.یول با هیجان گفت:
+سه.لوئی پایین رفت و با لرزش بازوهاش کند اومد بالا.
+دو.لوئی رفت پایین و زور زد نیفته و باز خودشو مجبور کرد بیاد بالا.
+یک.لوئی سریع بکهیونو پرت کرد پایین. بکهیون خندید:
×خیلی خوب بود.لوئی بهش لبخند فیک زد.
-حالا وقتشه.بکهیون لم داد رو زمین و یکم پایین تیشرتشو زد بالا شکمش دیده شه.
×هرچی تو بخوای من عجله ندارم براش... حالا بگو، چی میخوای؟لوئی دوباره لبخند فیک زد.
-تا آخر امروز باهام حرف نزن.بکهیون وا رفت، یول زد زیر خنده و لوئی برگشت سر تمرینش.
بکهیون گوشه لبشو داد بالا دندون نیشش دیده شه و با حرص فحشش داد "حرومزاده".
یهو خیز برداشت و یول سریع خودشو رسوند گرفتش.
بکهیون وول میخورد خودشو ازاد کنه.
×ولم کن کاریش ندارم.-یاااااا ترسیدم روانی.
یول بهش قهقه خندید:
+ولش کن.×میگم ولم کن کاریش ندارم.
-هیونگ نگاش کن تهدیدم میکنه.
یول وسط این دوتا بچه گیر کرده بود و فقط میخندید.
×ول کن قسم میخورم کاریش ندارم فقط قول میدم یه دندهاش ترک بخوره قسم میخورم نمیشکنمش.یول برای اولین بار به اسم صداش زد:
+بکهیون...بکهیون یهو شل شد، گوشاش سرخ شد و وا رفت.
×ولم کن.

YOU ARE READING
𐇵 ℙ𝕚𝕠ℙ𝕚𝕠 𐇵
Fanfiction࿑𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝁺𝐶ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘, 𝐶ℎ𝑎𝑛𝑙𝑜𝑒𝑦, 𝑆𝑒𝑘𝑎𝑖 ࿑𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝁺 𝑇ℎ𝑟𝑒𝑒𝑠𝑜𝑚𝑒, 𝑆𝑚𝑢𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓 لوئی برادر کوچکتر یول، برای سالهای زیادی دور از خونه و به تنهایی زندگی میکرد. و درست وقتی زندگیش رو به ای...