𝁵13𝁵

783 172 60
                                        

-داداشت کجاست؟

بکهیون پرسید، سه نفری دور هم نشسته بودن تو محوطه. یول غمگین گفت:

+کل کلاس مباحث دفاع رو ایگنورم کرد بعدشم تنها ول کرد رفت، قهر کرده.

بکهیون دستشو گرفت:
-من یه فکری دارم... بیا انتقامشو بگیریم.

یول کنجکاو نگاهش کرد. بکهیون ایده ای که داشت رو با خط کشیدن با یه سنگ رو اسفالت بهشون توضیح داد.

-دوتا پلن داریم، پلن اول بریم لوئی رو پیدا کنیم، دیدین کف دستاش چقدر زخمی شد؟ باید ببریمش پیش پرستار، زمانی که یول پوششمون میده من و سهون دنبال قرص یا شربت مسهل میگردیم و هرچی بود همشو میدزدیم. بعد یول و داداشش میرن پی زندگیشون و من و سهون میریم یه قهوه میخریم یه قرص مسهل توش میندازم میبرم برای بابام بعد به بهونه اینکه خودمو خر کنم دلش برام بسوزه مثلا دلم برا مامان تنگ شده و قهوه رو باج بردم اونجا کیوت بازی در میارم تا اینجا اوکی؟

یول تند تند سر تکون داد، بکهیون دوباره ادامه داد:
-بعد که بابام قطعا ریده برام و جواب نمیده و بیرونم میکنه قهوه رو که خورد میره توالت، سهون باید مخ جونگینو بزنه.

سهون پوکر شد:
×من نمیفهمم الان جونگین چه ربطی داشت؟

بکهیون زد پس سرش:
-احمق جونگین تو دفتر بابام کار میکنه دفترو خالی ول نمیکنن اون اونجاست، تو میری مخشو میزنی و چسب قطره ای ازش میگیری.

سهون بدتر گیج شد:
×توروخدا قانعم کنین چرا باید چسب قطره ای ربطی به نقشه انتقام از یه فرمانده تخمی دیگه داشته باشه تازه این وسط باباتم اسهال شه.

بکهیون نا امید نگاش کرد:
-قدرت نقشه کشی صفر... ولش کن سهونو خودت گوش بده یول... بابام که تو توالته میرم در توالت عمومی مخصوص کادر رو در بیرونیشو چسب میریزم. بعد باز سهون باید جونگینو ماچ کنه بماله براش بره تو اشپزخونه همه مسهلارو بریزه تو دیگ غذای کادر.

شروع کرد با هیجان دایره کشید دور نقطه اشپزخونه فرضی کف اسفالت.
-کادر همه بعد خوردنش اسهال میشن و فرار میکنن سمت توالت و درش بسته اس. وقت نمیکنن تا توالت سربازا که کلا ساختمونش جداست برسن و تو عن خودشون غرق میشن... فرمانده کچله میرینه و راه میره قشنگ بگا میره و ماهم میریم تماشا با یه کیلو تخمه نگاهشون میکنیم.

سهون به نقطه توالت اشاره کرد:
×بعد نقش بابات چیبود؟

بکهیون شونه بالا انداخت:
-چند ساعت پشت سرهم تو درست ترین مکان میرینه و ساکت میشینه سرجاش... خیلیم راضی باشه.

با هیجان به یول نگاه کرد:
-و اینجوری خار همشونو آره.

یهو دید یول داره بهش میخنده، خیلی فیک خندید:
-نابودشون میکنیم هه هه.
چشماشو هلالی کرد و مشت هاشو کیوت اورد بالا:
-فایتینگ.

𐇵 ℙ𝕚𝕠ℙ𝕚𝕠 𐇵Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin