کتابخانه سیار
هنری :پدر؟
دراکو : بله؟
هنری : بابا میشه فقط یه بار دیگه از چوب دستی..
دراکو : گفتم نمیشه !
هنری : فقط میخوام ببینم شاید منم ..
دراکو : هنری ، ماگل بودن بد نیست .همیشه خاص بودن خوب نیست خب؟
حرفای هميشگي پدرش جدی داشت عصبانیش میکرد ! کتابش رو برداشت و دوباره شروع کرد به خوندن .
دراکو : هنری امشب بریم رستوران غذ..
هنری :نه!ممنون
هنری از جاش بلند داشت به سمت اتاقش میرفت که در یهو زده شد ، هنری به سمت در رفت و با دید هاگرید اخمی کرد .
دراکو : برو تو اتاقت هنری .
هنری رفت بالا و این دراکو بود که هاگرید رو به خونه دعوت کرد .
دراکو : اتفاقی افتاده ؟ که اینجایی!
هاگرید : سلام ، مالفوی . پرفسور مک گونگال آمده بود دیدنت مثل اینکه نبودی .
دراکو : خب؟
هاگرید: ببین مالفوی ، مگه پسرت نباید بیاد هاگوارتز چرا داری محدودش میکنی..
دراکو: اون یه ماگل ، یه انسان معمولی!
هاگرید: چی؟اون یه ماگل؟
دراکو: آره، مشکلی !
هاگرید: نه ، اما همسرت یعنی اون ماگ..
دراکو: هاگرید عزیز ،من هیچ همسری ندارم و الان لطف کن برو به هرکی که گفته بیای اینجا بگو ، من دیگه به اون دنیا برنمیگرده متوجه شدی؟
هاگرید: مادرت مالفوی اون حالش خوب نیست ، میخواد ترو ببینه !
دراکو: مجبورم؟
هاگرید: نه مجبور نیستی ولی نارسیسا از زمانی که رفتی منتظرته!
دراکو: فکر میکنی ری اکشنشون به پسرم چیه ؟ هاگرید ! من یه مرگخوار بودم و خیانتکار بزار همونطوری بمونه و اون پاتر قهرمان .
هاگرید: همه مشکل دارن مالفوی فقط تو نیستی ، حتی هری هم مشکلات خودش رو داره .
دراکو : بی اهمیت، مرد !
دراکو شونه ای بالا انداخت وآگاهی به هنری که داشت یواشکی نگاه میکرد انداخت .
دراکو: فقط چهارده روز میام و برمیگردم ! هيچکس حق نداره به پسرم اسیب بزنه مگه نه ...
هاگرید: باشه پسر ، خوب کاری میکنی .
YOU ARE READING
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasyسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...