"E3"

582 87 11
                                    

  کتابخانه سیار

هنری :پدر؟

دراکو : بله؟

هنری : بابا میشه فقط یه بار دیگه از چوب دستی..

دراکو : گفتم نمیشه !

هنری : فقط میخوام ببینم شاید منم ..

دراکو : هنری ، ماگل بودن بد نیست .همیشه خاص بودن خوب نیست خب؟

حرفای هميشگي پدرش جدی داشت عصبانیش میکرد ! کتابش رو برداشت و دوباره شروع کرد به خوندن .

دراکو : هنری امشب بریم رستوران غذ..

هنری :نه!ممنون

هنری از جاش بلند داشت به سمت اتاقش میرفت که در یهو زده شد ، هنری به سمت در رفت و با دید هاگرید اخمی کرد .

دراکو : برو تو اتاقت هنری .

هنری رفت بالا و این دراکو بود که هاگرید رو به خونه دعوت کرد .

دراکو : اتفاقی افتاده ؟ که اینجایی!

هاگرید : سلام ، مالفوی . پرفسور مک گونگال آمده بود دیدنت مثل اینکه نبودی .

دراکو : خب؟

هاگرید: ببین مالفوی ، مگه پسرت نباید بیاد هاگوارتز چرا داری محدودش میکنی..

دراکو: اون یه ماگل ، یه انسان معمولی!

هاگرید: چی؟اون یه ماگل؟

دراکو:  آره،  مشکلی !

هاگرید: نه ، اما همسرت یعنی اون ماگ..

دراکو: هاگرید عزیز ،من هیچ همسری ندارم و الان لطف کن برو به هرکی که گفته بیای اینجا بگو ، من دیگه به اون دنیا برنمیگرده متوجه شدی؟

هاگرید: مادرت مالفوی اون حالش خوب نیست ، میخواد ترو ببینه !

دراکو: مجبورم؟

هاگرید: نه مجبور نیستی ولی نارسیسا از زمانی که رفتی منتظرته!

دراکو: فکر میکنی ری اکشنشون به پسرم چیه ؟ هاگرید ! من یه مرگخوار بودم و خیانتکار بزار همونطوری بمونه و اون پاتر قهرمان .

هاگرید: همه مشکل دارن مالفوی فقط تو نیستی ، حتی هری هم مشکلات خودش رو داره .

دراکو : بی اهمیت، مرد !

دراکو شونه ای بالا انداخت وآگاهی به هنری که داشت یواشکی نگاه میکرد انداخت .

دراکو: فقط چهارده روز میام و برمیگردم ! هيچکس حق نداره به پسرم اسیب بزنه مگه نه ...

هاگرید:  باشه پسر ، خوب کاری میکنی .

Return to the world of magic[Drarry]Where stories live. Discover now