عمارت مالفوی
دراکو: بگیر بخواب هنری فردا دربارش حرف میزنیم!
هنری: نه پدر ، میدونم شما باور نمیکنید. من حتی دستمم به ...
لوسیوس ناگهان وارد اتاق شد .
لوسیوس: بیا پایین دراکو
دراکو پشت سر پدرش رفت و به هنری گفت پایین نیاد .
دراکو : اتفاقی افتاده؟
لوسیوس: شنیدم پسرت حسابی گندکاری درآورده!
دراکو : اون کاری نکرده .
لوسیوس : پس اعتماد داری داره اتفاقات عجیب میوفته
دراکو : یعنی چی؟
لوسیوس: اون پسر کیه؟
دراکو: منظورت چیه پدر قبلانم گفتم اون یه ماگل...
لوسیوس: به من دروغ نگو دراکو مالفوی ،اون پسر کیه !
دراکو : من دروغی برای گفتن به شما ندارم .
لوسیوس : پس شباهتش به پاتر اتفاقی؟
دراکو: چرا فکر میکنید پسر من باید شبیه اون پاتر باشه؟
لوسیوس: انکارش نکن دراکو ، چشماش ...
دراکو : با این حرفا به کجا میخواید برسید؟
لوسیوس : اون پسر یه جادوزاست ، که خودت ساخت...
دراکو :گفتم اون فقط یه ماگل متوجه نیستید ، من پاتر همون روز اول برای همیشه دشمن بودیم متوجه شدید؟
لوسیوس : حواست به حرفات باشه دراکو مالفوی، چشمات داره یه چیز دیگه رو میگه !
دراکو: من هنری رو کنار ون پیدا کردم و هیچ چیز دیگه ای نیست .
لوسیوس: اون هرچی هست یه ماگل ساده نیست !
دراکو: حتی اگر هم ماگل نباشه ، حق نداره پاش رو توی این خراب شده بزاره !
لوسیوس: اون چوب دستی سفید ... برای هنری .
دراکو: چی؟
لوسیوس: وقتی داشت با مادرت حرف میزد راجب یه چوب دستتی سفید حرف زد و گفت که بعضی وقتا باهاش ورد هارو انجام میده تا از حرکاتش مطمئن بشه و فکر میکنم داخل کلبه هاگرید هم همین اتفاق افتاد .
دراکو : چه چوب دستی؟
لوسیوس: از خودش بپرس.
دراکو سریع وارد اتاق خودش شد و شروع کرد به گشتن وسایل هنری .
هنری : بابا چی شده؟ چیکار میکنی!
دراکو: اون چوب که باهاش تمرین میکنی کجاست ؟
ESTÁS LEYENDO
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasíaسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...