دروازه سال بعد
لندندراکو: هنری فقط یه بار دیگه به چوب من دست بزنی از کتاب جدید خبری نیست !
هنری : باشه بابا .
هنری بی حوصله به سمت اتاقش رفت و بخاطر بلند شدن قدش مجبور شد خم بشه تا بتونه دراز بکشه !
دراکو : او سلام ، به کتابخانه سیار خوش آمدید.
_سلام ، متشکرم . راستش امسال سال اولیه که دخترم میره مدرسه جادوگری و خب من چیز زیادی نمیدونم ، دخترم گفت که همچین جایی وجود داره و خب من میخواستم کتاب ورد های جادوگری رو تهیه کنم .
دراکو : پس دخترتون یه ماگل زاده هست ، او چقدر خاص . درسته این کتاب محبوبیه بین دانش آموز های سال اولی .
دراکو به سمت قفسه ها رفت و بین اون همه کتاب ،کتاب مورد نظرش رو پیدا کرد و البته با یه صحنه جالب مواجه شد .
دراکو : بفرمایید.
_متشکرم .
زن کتاب رو حساب کرد و نگاهش به هنری خورد که داشت یواشکی از بالا پایین رو میپایید.
هنری : اون کتاب خیلی آسونه ! تعجب میکنم که همه سال اولیا اون رو میخرن.
دراکو : این فرق داره هنری ، تو فقط اون هارو حفظ میکنی اما اونا باید عملی هم انجام بدن ...
صدایی از پشت در امد ، درو باز کرد که طبق معمول یه مشت جغد ریخت تو کتابخانه !
دراکو : خدای من .
نامه ها روی زمین افتاد و در صدم ثانیه جغد ها ناپدید شدن .
دراکو با عصبانیت بدون حتی نیم نگاهی به نامه ها همه رو توی سطل زباله ریخت .
هنری : نمیخوای برگردی هنوز بابا؟
دراکو : او پسر عزیزم عجب سوالی پرسیدی ، من قرار نیست دیگه هیچ وقت برگردم متوجه شدی هنری؟
هنری با بغض نگاهی به دراکو کرد و پتو رو تا گردن روی خودش کشید .
دراکو عصبی از لحن حرف زدنش با هنری ، دستی توی موهاش کشید و خاست بره بالا که ناگهان نامه دیگه ای روی زمین دید ، برش داشت و خاست پارش کنه که با دیدن اسم کسی ابرو هاش توی هم رفت .
نامه.
دراکو چندیدن سالی هست که ندیدمت
مادرت بهم گفت که بهت نامه بدم شاید برگشتی
خواستم بدونی که مادرت مریض احواله و ازت میخواد که بیای دیدنشاز طرف پدرت لوسیوس
دراکو نفسی بیرون داد و اخمی کرد ، نامه رو پاره کرد و به سمت پسرش رفت ، از پله ها بالا رفت و کنار هنری نشست .
KAMU SEDANG MEMBACA
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasiسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...