"E2"

643 88 7
                                    

دروازه سال بعد
لندن

دراکو: هنری فقط یه بار دیگه به چوب من دست بزنی از کتاب جدید خبری نیست !

هنری : باشه بابا .

هنری بی حوصله به سمت اتاقش رفت و بخاطر بلند شدن قدش مجبور شد خم بشه تا بتونه دراز بکشه !

دراکو : او سلام ، به کتابخانه سیار خوش آمدید.

_سلام ، متشکرم . راستش امسال سال اولیه که دخترم میره مدرسه جادوگری و خب من چیز زیادی نمیدونم ، دخترم گفت که همچین جایی وجود داره و خب من میخواستم کتاب ورد های جادوگری رو تهیه کنم .

دراکو : پس دخترتون یه ماگل زاده هست ، او چقدر خاص . درسته این کتاب محبوبیه بین دانش آموز های سال اولی .

دراکو به سمت قفسه ها رفت و بین اون همه کتاب ،کتاب مورد نظرش رو پیدا کرد و البته با یه صحنه جالب مواجه شد .

دراکو : بفرمایید.

_متشکرم .

زن کتاب رو حساب کرد و نگاهش به هنری خورد که داشت یواشکی از بالا پایین رو میپایید.

هنری : اون کتاب خیلی آسونه ! تعجب می‌کنم که همه سال اولیا اون رو می‌خرن.

دراکو : این فرق داره هنری ، تو فقط اون هارو حفظ میکنی اما اونا باید عملی هم انجام بدن ...

صدایی از پشت در امد ، درو باز کرد که طبق معمول یه مشت جغد ریخت تو کتابخانه !

دراکو : خدای من .

نامه ها روی زمین افتاد و در صدم ثانیه جغد ها ناپدید شدن .

دراکو با عصبانیت بدون حتی نیم نگاهی به نامه ها همه رو توی سطل زباله ریخت .

هنری : نمیخوای برگردی هنوز بابا؟

دراکو : او پسر عزیزم عجب سوالی پرسیدی ، من قرار نیست دیگه هیچ وقت برگردم متوجه شدی هنری؟

هنری با بغض نگاهی به دراکو کرد و پتو رو تا گردن روی خودش کشید .

دراکو عصبی از لحن حرف زدنش با هنری ، دستی توی موهاش کشید و خاست بره بالا که ناگهان نامه دیگه ای روی زمین دید ، برش داشت و خاست پارش کنه که با دیدن اسم کسی ابرو هاش توی هم رفت .

نامه.

دراکو چندیدن سالی هست که ندیدمت
مادرت بهم گفت که بهت نامه بدم شاید برگشتی
خواستم بدونی که مادرت مریض احواله و ازت میخواد که بیای دیدنش

از طرف پدرت لوسیوس

دراکو نفسی بیرون داد و اخمی کرد ، نامه رو پاره کرد و به سمت پسرش رفت ، از پله ها بالا رفت و کنار هنری نشست .

Return to the world of magic[Drarry]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang