هاگوراتز
برج نجومهنری از جایش بلند شد و به پسر مو قرمز کنارش نگاه کرد و گفت :(( آخ که چقدر دلم میخواد بیدارت نکنم ))
دستش رو سمت پسر برد و آروم تکونش داد .
هنری : ویزلی؟
هنری با صدای آروم گفت و دوباره تکونش داد ، اریک کمی جا به جا شد و چشمانش رو باز کرد .
کمی بدنش رو تکون داد و آروم از جاش بلند شد و روبه هنری برگشت:(( لعنت بهش ساعت چنده! ))هنری با خنده به موهای پسر که توی هوا بود نگاه کرد اما اریک با دیدن نگاه خیره هنری روی موهاش با خجالت موهاش رو مرتب کرد و با اعتراض
گفت:(( به چی نگاه میکنی ! ))هنری به حرص پسر خندید ولی سریع خودش رو جمع کرد .
هنری : یکم دیگه کلاسات شروع میشه بهتر نیست بری؟ منم یه راه پیدا کنم گم کور شم؟
اریک اخم کرد و لبش گاز گرفت ،دوتا ازکلاس هاش رو از دست داده بود و قطعات اِلیا دنبالش بود پس سمت هنری گفت :(( میبرمت بیرون ولی باید کمکم کنی ))
هنری پوکر بهش نگاه کرد و گفت :(( و برای چی باید بهت کمک کنم در صورتی که خوردم یه راه میشناسم!))
اریک پوزخندی و جواب داد ...
اریک : اگه میخوای خودت رو بندازی پایین باید بگم تمام جارو ها قفلن ، پس مجبوری دنبال من بیای .
کلبه هاگرید
هری نگاهش رو به دراکو که حالا به شدت عصبی بود انداخت و بعد از چند دقیقه گفت:(( آروم باش دراکو حتما همینجاست ))
دراکو عصبی قدم هایش رو طی میکرد و روبه هری برگشت .
دراکو: باید برم دنبالش !
سمت چوب دستی اش رفت اما قبل از اینکه برش داره هری دستش رو گرفت و گفت:(( صبر کن حتما توی قلعه ست ))
ابرو های دراکو جمع شد و جواب داد :(( دیگه بدتر !))
با اعتراض گفت و نفس بلندی کشید و نگاهی به دستش که توسط هری گرفته شده بود کرد ...
دراکو : نمیخوای دستم رو ول کنی؟
هری نگاه خیره اش رو از دراکو گرفت و آب دهانش را آروم قورت داد .
هری : او درسته معذرت میخوام .
و دستش رو رها کرد البته که نمیخواست ولی این بیشتر از یه سوال بیشتر شبیه دستور بود ، دراکو چیزی نگفت و رفت روی مبل نشست ...
چند دقیقه ای همه جا ساکت بود ، هردو اون ها داشتن به افراد مهم زندگیشون فکر میکردم ، دستش رو روی موهای طلاییش کشید و نگاهش را به هری داد و گفت:(( گرین اینجاست پس حتما اون پسره ویزلی با پسرمه ، میرم هاگزمید ))
![](https://img.wattpad.com/cover/352902040-288-k676907.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasiسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...