هاگوارتز
هنری از سرسرا بیرون آمد و رفت سمت کلاسش ...اما انگار زیاد هم خوش شانس نبود ...
شان : او سلام هنری ...وقت داری باهم حرف بزن...
هنری نفسی کشید و گفت :(( خیلی دلم میخواد باهات حرف بزنم و...ولی الان اگر نرم آقا پاتر رو ببینم امکان داره کل هاگوارتز رو روی سرم خراب کنم ))
شان سرتکون داد و گفت :(( باشه پس بعدا میتون...))
شان داشت حرف میزد که وقتی سرش رو بالا گرفت دید که هنری نیست !
شان :لعنتی ...
کلبه هاگرید
هنری با عصبانیت سمت کلبه حرکت کرد و زمانی که به در کلبه رسید سعی کرد کمی خودش رو آروم کند ، در زد و زمانی که هاگرید در رو باز کرد دون سلام سمت هری رفت .
هنری : سلام اقا پاتر ...
هری که تازه متوجه هنری شده بود با خوشرویی گفت :(( او سلام هنری ))
هنری: آقا پاتر میتونیم حرف بزنیم؟
هری نگاهی به هاگرید کرد و بعد سرتکون داد و از کلبه خارج شدن .
هری : خب بگو ببینم چی شده؟
هنری با اعتراض گفت :(( آقا پاتر ، میتونم بپرسم به چه دلیلی به پرفسور پارکینسون گفتید که اریک ویزلی توی درس به من کمک کنه؟ ))
هری با تعجب به هنری نگاه کرد ...
هری : من با پرفسور پارکینسون حرف نزدم !
هنری با اخم گفت :(( مطمئنید؟ اما پرفسور گفت شما بهش گفتید ...))
هری : مطمئنم هنری ، میتونم مشکلت رو با اریک بدونم؟
هنری نگاه پوکری به هری کرد و گفت :(( آقا پاتر اون بارها به پدرم توهین کرد بعدش اون با من مشکل داره !))
هری با اینکه میدونست هنری این جواب رو بهش میده دوباره ازش پرسیده بود و ...آره پشیمون شده بود !
هری : هنری ، اریک...
هنری دست به سینه شد و گفت :(( لطفا بیخیال این قضیه بشید ! منو اون هیچ جوری نمیتونیم دوست باشیم اون ...اون یه ...))
هنری پوفی کشید.
هنری : ممنون بابت اینکه جواب سوالم رو دادین ،خدافظ
بعد از رفتن هنری ، هنری نفسی بیرون داد ...
برگشت توی کلبه و هاگرید سوالی بهش نگاه کرد .هاگرید: چی شد؟
هری : چیز خاصی نبود ، باور نمیشه باید این دوتا بزارم توی دوتا پست یکسان ...!
STAI LEGGENDO
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasyسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...