"G9"

348 40 34
                                    

کلبه هاگرید

هری کلافه به ساعت نگاه کرد ، نه هنری و نه دراکو هیچ کدوم برنگشته بودن !
از جای هنری به جورایی مطمئن بود ولی دراکو دوباره کجا غیبش زده بود .
از کلبه خارج شد اما با دیدن سایه بزرگی در کنار کلبه چوب دستی اش رو درآورد اما با نزدیک شدن سایه کمی اخم کرد ...

هاگرید : هری !

هاگرید با خوشحالی هری رو صدا زد ، هری با صدای هاگرید بیشتر به سایه نزدیک شد و با دیدن هاگرید و دراکو که توی بغلش بیهوشه نگاه کرد و با کمی نگرانی گفت:(( چی شده!؟))

هاگرید با حالت ناراحت گفت :(( راستش بیهوش وسط ناکجاآباد پیداش کردم ))

هری هوفی کشید و دراکو رو داخل برد...

هری : مسته...

با ناراحتی زم زمه کرد و روی صندلی کنار تخت نشست و با دستش آروم پیشونی دراکو رو لمس کرد ، داغ بود به نظر میومد مریض شده و این خوب نبود.

هاگرید چراغ کوچک رو برداشت و نگاهی به هری کرد و گفت:(( امشب میرم توی جنگل دنبال تک شاخ ))

هری سریع اخم کرد و از جاش بلند شد .

هری : تک شاخ ، چرا؟

هاگرید نفسش رو بیرون داد و گفت:((پروفسور مک گونگال گفته برم ببینم دسته ای که توی جنگل هستن چندتا ازشون بوده و الان هست ))

هری عینکش رو درست کرد و گفت:(( منظورت چیه؟))

هاگرید دستش رو روی ریش هاش کشید .

هاگرید : نمیدونم هری ، خب من میرم.

و از در خارج شد ، هری نگاهش رو به دراکو داد ، مرد کمی تکون خورد که باعث شد هری بهش نزدیک بشه ...

دراکو : هری...

هری نگران بهش نگاه کرد و گفت « خوبی درا ؟ »
بدون اینکه حتی متوجه بشه اسم مرد رو مخفف کرد و دست مرد رو گرفت ، دراکو جوری به نظر می‌رسید انگار آب روی خودش خالی کرده و امکان داشت اینطوری سرما بخوره اما دوباره دراکو با صدای آرومی گفت:(( هنوز...هنوز منو میخوای ؟ ))

هری آب دهنش رو به سختی قورت داد و با همون تن صدای پایین گفت:(( منظورت چیه ؟ اتفاقی افتاده ؟!))
دراکو چشمانش رو از هم فاصله داد و به هری خیره شد ، دستش رو دراز کرد و لب های هری رو لمس کرد و آروم زم زمه کرد ...

دراکو : می‌خوام باز ببوسمت

هری توی شوک بود که دراکو از جاش بلند شد و لب هایش رو روی لب های هری گذاشت و پسر رو روی خودش کشید .
قلب هری توی سینه اش میکوبید و دست های دراکو که توی کمر و گردن هری درحال رقص بود ، هری و دراکو هردو همراهی میکردن و زبون دراکو توی دهان پسر حرکت می‌کرد ...
اکسیژن هری درحال اتمام بود واسه همین یقه دراکو رو گرفت و گفت :(( درا...اوم ، خواهش... ))

Return to the world of magic[Drarry]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora