ازکابان
صدای همهمه ها هر روز بیشتر میشد و هیچکس نمیتونست اون هارو ساکت کنه !
مگنوس بونک یکی از کارکنان و دوازده نفری بود که درحال حفاظت از ازکابان بود و درواقع او از وزارتخانه خواسته بود که هری رو به ازکابان بیارند ...
بونک سمت همان زندانی که به اصطلاح آینده را میدید رفت ...
بونک : در رو باز کن .
_اما قربان اون یه زندا...
بونک کلید رو از دست نگهبان گرفت و خودش در رو باز کرد .
بونک : کارای عجیبی داری میکنی تِرَپ ویل ! (Trap)
ترپ با صدای بلند قهقه زد ، برگشت و به بونک خیره شد .
ترپ : او قربان ، دارید زیادی لطف میکنید من فقط دیده هام رو بیان کردم ...
بونک عصبی سمت ترپ رفت و با دستاش موهاش رو گرفت و کشید .
بونک : دست از پا خطا کنی ترپ قول بهت میدم کاری کنم ازکابان آرزوت بشه ...
ترپ خندید و بعد از قبل از اینکه بونک از سلول بره بیرون گفت :(( حواست به خودتون باشه قربان ...))
بونک چیزی نگفت و از سلول خارج شد و دوباره صدای همهمه ها که هری پاتر را صدا میزدنند بلند شد ....
عمارت مالفوی
نارسیسا نگاهی به دراکو که روی تخت درازکشیده بود کرد ، آروم سمتش رفت و بعد که مطمئن شد دراکو بیدار صداش کرد .
نارسیسا: دریکو ؟
دراکو کمی تعجب کرد و بعد کمی چشماش رو به زد تا تصویر مادرش براش واضحه تر باشه .
دراکو : بله مادر ؟
نارسیسا کنار دراکو نشست و دستش رو گرفت .
نارسیسا: خیلی وقته باهم حرف نزدیم ، میخوای باهم حرف بزنیم ؟ به نظرم نیازه...
دراکو لبخندی زد و گفت :(( البته ، خب ...))
نارسیسا: بگو دراکو ، من همیشه اینجام !.
دراکو نفسی بیرون داد و گفت :(( راستش مادر ، من ...نمیدونم مادر فقط میدونم مسئولیت خیلی بیشتری دارم نسبت به گذشته و پنسی ...فکر میکنی میتونم راضی نگهش دارم؟))
نارسیسا: میدونم درباره هنری نگرانی ...اون پسرته ولی اشکالی نداره بعضی وقتی بزاری که آزاد باشه ! درباره پنسی ...اون دوستت داره ، مگه نه؟.
دراکو سری تکون داد و دستی به صورتش کشید .
دراکو : مامان نمیدونم ، برگشتن دمنتور ها اصلا چیزی نبود که انتظارش داشته باشم و ..هری...یعنی پاتر اون ...
ESTÁS LEYENDO
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasíaسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...