"F8"

360 50 17
                                    

  کلبه هاگرید

هری کمی فکر کرد ، شاید کمک خواستن از دراکو کار درستی نبود !
ولی به هرحال اون تنها کسی بود که میتونست ازش کمک بخواد ...
کی دوست داشت دوباره بخاطر پسر برگزيده توی خطر بیوفته ؟ هیچکس

هاگرید بلند شد و سمت هری رفت و گفت :(( اگر میخوای من بهش میگم ...))

هری سرش رو به معنی نه تکون داد و از جاش بلند شد ...

هری : خودم بهش میگم ، فکر می‌کنم هنوز توی هاگوارتز باشه ...

هاگرید باشه ای گفت و بعد هری از کلبه خارج شد.

  هاگوارتز

دراکو بعد از دیدن پنسی از اتاقش بیرون آمد و رفت تا پسرش رو ببینه اما انگار زیاد خوش شانس نبود ...

هری : مالفوی ؟

دراکو با ابرو بالا رفته به هری نگاه کرد و گفت:(( او ببین پسر برگزيده با من کار داره ))

هری کلافه به دراکو نگاه کرد و کمی عینکش را درست کرد .

دراکو : میخوای تا آخر عمرت همینجا وایسی نگام کنی؟

هری بلافاصله گفت:(( ببین مالفوی، ازت یه درخواست دارم ! اصلا برام مهم نیست که چی میخوای بگی چون معمولا حرفات بی معنی !))

دراکو پوکر به هری نگاه کرد و هری بدون توجه یه دراکو حرفش را ادامه داد ...

هری : همونطور که میدونی وزارتخانه از من خواسته به ازکابان برم و از اونجایی که پرفسور مک گونگال علاقه ای به تنها رفتن من نداره گفت که بهت بگم ...

دراکو وسط حرف هری پرید و با نیش خندی گفت:(( بیخیال!  یعنی میخوای بگی به مهارت های پسر برگزيده اعتماد ندارن!  عجب دنیایی شده پسر))

هری کلافه سمت دراکو رفت و توی چند قدمی اش وایساد و نفس حرصی کشید و گفت:(( اگر میخوای کمک کنی فردا توی کلبه هاگرید می‌بینمت! خدافظ مالفوی))

دراکو به جای هری که الان خالی شده بود نگاه کرد و کمی اخم کرد ...
اما قبل از اینکه بتونه چیزی بگه ، هنری رو توی راه رو دید و با لبخند رفت سمتش ...

هنری : پدر!

هنری با خوشحالی پیش دراکو رفت و دراکو هم متقابل هنری وایساد .

دراکو : چخبر پسر؟

هنری با هیجان گفت:(( برای تیم کوئیچ انتخاب شدم!))

دراکو با خنده دستش را صاف، طرف هنری گرفت و گفت:(( ایول پسر ، بزن قدش))

در همین حین اریکا بی حواس به دراکو ، سمت هنری رفت و کتابی که توی دستش بود رو توی سر هنری کوبید .

Return to the world of magic[Drarry]Where stories live. Discover now