"G6"

336 47 46
                                    

کلبه هاگرید

بعد از اینکه مک گونگال بهشون اضافه شد همه ساکت نشسته بودن .

مک گونگال: آقا پاتر،توضیح بدید.

هری گلویش رو صاف کرد و گفت:((راستش هنری آمد پیش من و_))

مک گونگال با صدای جدی وسط حرف هری پرید :((آقای پاتر ، منظور من از جادوزاده هاست!))

مک گونگال منتظر به هری نگاه کرد و هری تنها کاری که کرد این بود که عینکش رو درست کنه.

هنری : آقای پاتر ؟

هری از خلع درومد و گفت:(( اونا قصد دارن که اصیل زاده هارو از بین ببرن ، اطلاعات زیادی نداریم ولی می‌دونیم خانواده بلک بلاد هم ،همدستشون هستن ))

پرفسور ابرویی بالا انداخت و به همه نگاه گذرایی کرد .

مک گونگال: و از کجا میدونید؟

هری خواست جواب بده اما هنری زودتر گفت:((اونا مادر بزرگم رو کشتن))

مک گونگال ناباورانه به هنری نگاه کرد .

مک گونگال: نارسیسا مرده؟

هنری سرش رو به معنی مثبت تکون داد.

در همین که همه توی فکر بودن لوکاس با لبخند همیشگی گفت:(( پرفسور ،هنری می‌تونه برگرده؟))

اما با صدای مردی آشنا همه سمت در برگشتن.

دراکو : هنری مالفوی!

دراکو با مو های که کمی ژولیده شده بود و البته ردایی که توی دست پایش گیر کرده بود وارد کلبه شد .

هنری با نگرانی به پدرش نگاه کرد .

هنری : پدر حالت خوبه؟

دراکو با دیدن مک گونگال خودش رو مرتب کرد و گفت:((اژدهای لعنتیت این بلارو سرم آورده!))

اریک با کنجکاوی دنبال اژدها گشت و با دیدن گرین سریع رفت پیشش...

اژدها کوچولو سمت هنری برگشت و جوری که انگار می‌گفت «ببین ما دوباره برگشتیم پیش اریک» نگاهش میکرد .

هری بدون توجه به جمع ادامه داد ...

هری : پرفسور نمی‌تونیم بزاریم بدون دفاع بمونیم !

مک گونگال و دراکو نگاهی به هم کردن که نمیشد چیزی ازش فهمید اما با حرف پرفسور همه تعجب کردند...

مک گونگال: آقای پاتر ، من خودم حلش میکنم و لطفاً حرف های که اینجا زده شد بین ما بمونه نمی‌خوام بین دانش آموزا همهمه ایجاد بشه .

لوکاس خواست چیزی بگه که با نگاه اخمی هری پشیمون شد و تا زمانی که از رفتن پرفسور مطمئن بشه ساکت موند .

Return to the world of magic[Drarry]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora