کلبه هاگرید
بعد از اینکه مک گونگال بهشون اضافه شد همه ساکت نشسته بودن .
مک گونگال: آقا پاتر،توضیح بدید.
هری گلویش رو صاف کرد و گفت:((راستش هنری آمد پیش من و_))
مک گونگال با صدای جدی وسط حرف هری پرید :((آقای پاتر ، منظور من از جادوزاده هاست!))
مک گونگال منتظر به هری نگاه کرد و هری تنها کاری که کرد این بود که عینکش رو درست کنه.
هنری : آقای پاتر ؟
هری از خلع درومد و گفت:(( اونا قصد دارن که اصیل زاده هارو از بین ببرن ، اطلاعات زیادی نداریم ولی میدونیم خانواده بلک بلاد هم ،همدستشون هستن ))
پرفسور ابرویی بالا انداخت و به همه نگاه گذرایی کرد .
مک گونگال: و از کجا میدونید؟
هری خواست جواب بده اما هنری زودتر گفت:((اونا مادر بزرگم رو کشتن))
مک گونگال ناباورانه به هنری نگاه کرد .
مک گونگال: نارسیسا مرده؟
هنری سرش رو به معنی مثبت تکون داد.
در همین که همه توی فکر بودن لوکاس با لبخند همیشگی گفت:(( پرفسور ،هنری میتونه برگرده؟))
اما با صدای مردی آشنا همه سمت در برگشتن.
دراکو : هنری مالفوی!
دراکو با مو های که کمی ژولیده شده بود و البته ردایی که توی دست پایش گیر کرده بود وارد کلبه شد .
هنری با نگرانی به پدرش نگاه کرد .
هنری : پدر حالت خوبه؟
دراکو با دیدن مک گونگال خودش رو مرتب کرد و گفت:((اژدهای لعنتیت این بلارو سرم آورده!))
اریک با کنجکاوی دنبال اژدها گشت و با دیدن گرین سریع رفت پیشش...
اژدها کوچولو سمت هنری برگشت و جوری که انگار میگفت «ببین ما دوباره برگشتیم پیش اریک» نگاهش میکرد .
هری بدون توجه به جمع ادامه داد ...
هری : پرفسور نمیتونیم بزاریم بدون دفاع بمونیم !
مک گونگال و دراکو نگاهی به هم کردن که نمیشد چیزی ازش فهمید اما با حرف پرفسور همه تعجب کردند...
مک گونگال: آقای پاتر ، من خودم حلش میکنم و لطفاً حرف های که اینجا زده شد بین ما بمونه نمیخوام بین دانش آموزا همهمه ایجاد بشه .
لوکاس خواست چیزی بگه که با نگاه اخمی هری پشیمون شد و تا زمانی که از رفتن پرفسور مطمئن بشه ساکت موند .
ESTÁS LEYENDO
Return to the world of magic[Drarry]
Fantasíaسلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو م...