☆☆☆☆☆☆☆☆
شوک اولین بوسه اونم دور از انتظار و یهویی اونقدر برای آدمی مثل بکهیون زیاد بود که عین یه مجسمه فلجش کرد و قدرت هر گونه مقاومتی رو ازش گرفت...همین به چانیول این اجازه رو میداد که هر چه بیشتر از لب های نازک و خوش طعم پسر توی آغوشش سوءاستفاده کنه!
چانیول بعد از چند دقیقه بر خلاف میلش دست از کارش کشید و کمی عقب رفت..
انگشت شستش رو روی لب های بکهیون کشید و پوزخندی زد و نهایت بی شرفی رو به رخ کشید.¤ لب های شیرینی داری بچه پول دار...!
بکهیون که حسی تو پاهاش نداشت با فکر به اینکه قدرت تکلمش هم از دست داده بی صدا به دیوار چسبید.. بعد از چند ثانیه هر طور بود سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه و با لکنتی که نشون از اضطراب و ترسش بود زبونش رو حرکت داد.
▪ گم...گمشو کنار عو..عوضی..
چانیول رو هل داد و به سمت در حرکت کرد..
با ضربه ی بکهیون یک قدم به عقب رفت.. فکرش رو نمیکرد اون بچه بتونه باعث تکون خوردنش بشه.. با ثابت کردن پاهاش و حفظ تعادل رو به پسری که در حال فرار بود شد.
¤ گمونم بشه برای تو استثنا قائل شد.. حاضرم حتی بدون پول بکنمت.. مجانیه مجانی...!
انقدر یواش گفت که شک داشت خودش هم با اون دو تا گوش گنده درست کلمات رو شنیده باشه.. اما جمله ی بعدی رو با تن بلندی به زبون آورد.. جوری که بکهیون رو مجبور به ایستادن کرد.
¤ حاضرم بهت یاد بدم چطوری بکنی...!
بقدری استرس داشت که حرف های اول چانیول رو حتی به صورت وز وز کردن پشه هم نشنیده بود.. دستش روی دستگیره بود و به این فکر میکرد که قفل در بازه یا نه!!
با شنیدن حرفی که چانیول با صدای بلند به زبون آورده بود با شک به پشت سرش نگاه کرد تا چهره ی اون فرصت طلب رو ببینه.. میخواست مطمئن شه اون پسر عوضی قصد اذیت کردنش رو داره یا این حرف رو بدون غرض زده...!▪ جدی گفتی؟
خیلی بیخیال شونه ای بالا انداخت و روی تخت نشست.
¤ معلومه که جدی گفتم. حاضرم بهت یاد بدم چطوری سکس کنی و اون فنچ کوچولوتو اندازه ی یه خرطوم گنده کنی.
مکثی کرد و با چشم هایی که شهوتش به وضوح معلوم بود سر تا پای بکهیون رو از نظر گذروند.
¤ اما شرط داره..
با لبخند روی تخت دراز کشید و هر دو دستش رو زیر سرش گذاشت.. حالا به لوستر طلایی اتاق خیره بود.
¤ تا حالا توی عمرم واسه همچین چیزی اینطور جدی نبودم، شرطشم اینه که تو هم بذاری من بکنمت...
سکوتی که اتاق رو در بر گرفته بود باعث شد چانیول سرش رو کمی بلند کنه و به گردنش فشار بیاره تا پسری که بی صدا بود رو ببینه..
YOU ARE READING
ՏεძucεƦ🔥
Fanfiction📚 عنوان: #اغواگر 🔥 #Completed 👬 کاپلها: سکای، چانبک، شیچول 🔍 ژانر: رُمنس، فلاف، ددی کینک، اسمات ✒ نویسنده: تـــدی 🐻 خلاصه داستان ✍ فـقر به هـر قشری از جامعه فشارهای خودش رو میاره. ممکنه بعضیا کم بیارن و و بعضیا هم باهاش بجنگن، اما عدهای هم...