🔱Chapter: 15🔱

2.3K 463 26
                                    

☆☆☆☆☆☆☆☆


به دیوار حموم تکیه زده بود و با نگاه خیره به خراب کاری شیوون چشم دوخته بود.
هیچول که هنوزم به خاطر نابود شدن شال گردن صورتیش تو شوک بود با چشم های به خون نشسته سرش رو بلند کرد و نگاهش رو به مجرم قضیه دوخت.
شیوون مقابلش ایستاد و با یه لبخند کوچیک سعی کرد گندی که زده بود رو جمع کنه پس با دستپاچگی به تار پود از هم وا شده نگاه کرد.

• یه شالگردن بود دیگه، این چه نگاهیه آخه!...بیا بریم برات یه مارک دارشو بخرم..

فوراً نگاهش رو از چشم های برزخی هیچول گرفت و آستین های تا شده ش رو باز کرد.. دست روی شونه ی هیچول گذاشت.

• من که از اولم گفتم ساخته نشدم واسه شست و شو بنداز برن، هم کت و شلوار خودم و هم شالگردنت رو..
گفتم زنگ میزنم راننده م بیاد با هم برید از اول یه نوشو بخری یا نه؟!...خودت پاتو کردی تو یه کفش که تو گند زدی تو باید درستش کنی.

نفس عمیقی کشید و با قهر از حموم خارج شد..
شیوون هم به دنبالش به راه افتاد و با دیدن قدم های عصبیه هیچول و گندی که خودش زده بود سعی کرد همراه مرد عصبی داخل اتاق شه.. تا شاید بتونه قانعش کنه و با راننده ش به خرید برن اما قبل از رسیدن به اتاق، در تو صورتش بسته شد.
به دری که فقط یه اینچ با بینیش فاصله داشت نگاه کرد.

• چته تو وحشی؟! میگم میخرم برات دیگه این کارا چیه.. اگه دماغم می شکست میدونی چقدر هزینه ی جراحیش میشد؟ ده برابر پول اون شالگردن کوفتیت.....

در باز شد و شیوون از جو فحش دادن خارج شد و کمی عقب رفت.
اما هیچول یک قدم به سمت شیوون برداشت و مقابلش ایستاد.

* جای هوار کشیدن بیا بریم خسارتمو بده.

با سرخوشی از کنارش گذشت و روی کاناپه های پذیرایش لم داد..

چرا ماتت برده! جای اینکه به من خیره شی تلفنو بردار زنگ بزن راننده ت بیاد که خیلی کار داریم.

ابرویی بالا انداخت و به سمت هیچول رفت.

• الان آماده ای که بری خرید؟! چطوری اصلا انقدر زود حاضر شدی!

با سر جواب داد و لبخند درخشانش رو به شیوون تقدیم کرد..

* یه شلوار پام کردم که خیلیم وقت گیر نیست.

• تو حموم بودیم سرت موقع خروج به جایی برخورد کرد!

سرش رو به چپ و راست تکون داد و سعی کرد متین رفتار کنه.

* از اینکه نگران حالمی ازت ممنونم شیوون شی.. اما الان بهتره جای این سوال جواب کردنا زنگ بزنی برات کت و شلوار بیارن تا بریم خرید.
شالگردن خریدن فکر نکنم زمان زیادی بگیره و از اونجایی که من امروز استثنائا تعطیلم به نظرم زمان خوبی برای گذروندن وقت باشه..

ՏεძucεƦ🔥Where stories live. Discover now