🔱Chapter: 7🔱

2.8K 610 56
                                    

☆☆☆☆☆☆☆☆

جونگین با مکث دست از روی دستگیره برداشت و همینطور که دست هاش رو تو جیب کاپشنش میکرد به سمت سهون چرخید.
قسمت کوچیکی از لب پایینش رو با زبون خیس کرد.. خیلی عمیق و با تفکر به تیله های مشکیه مرد مایه داری که قرار بود زندگی رو براش متفاوت و پر از تنش کنه خیره شد..
از زل زدن به چشم های سهون چند ثانیه گذشت و شروع کرد به حرف زدن:

+ هوم.. پس واقعا جدی هستی؟
یعنی باور کنم اون چک سفید، سه ماه دیگه با رقمی که من بنویسم پاس میشه...!

سهون که فهمید تیرش به هدف خورده پا روی پا انداخت و خودکار رو روی کاغذ گذاشت.

_ شک نکن...اوه سهون آدمی نیست که زیر حرفش بزنه.. اگه گفتم سه ماه دیگه هر رقمی که بخوای میگیری..! پس مطمئن باش اون پولو میگیری.. انقدی پس انداز دارم که صفرای جلوی چک رو برات پاس کنم.

با دست چونه ی خودش رو نوازش کرد و با چشم های ریز شده به سهون خیره شد.

+ قبوله اما... اما چرا سه ماه؟.. یکم مشکوک میزنی!

دست هاش رو تو هوا تکون داد و حرفش رو اصلاح کرد.

+ عذر میخوام.. یکم نه...! خیلی مشکوک میزنی.. سه ماه منو میخوای و حاضری بابت بودنم کنارت یه چک سفید بهم بدی.. احیانا تو از این روانی های که سادیسم دارن نیستی؟!

نکنه قصد کردی بعد قرار داد منو به باد کتک بگیری و به زور باردارم کنی.. کل حرفم اینه قراره چه کاری انجام بدم که سه ماه به بودنم احتیاج داری...؟

سهون از همون لحظه ی اول که جونگین وارد اتاق شد، کنار پنجره روی صندلی خشک و بدرد نخوره بیمارستان نشسته بود. با دیدن رضایت نسبیه جونگین نیشخندی زد و از تفکرات احمقانه ش کفری شد.

_ با کدوم احمقی پای تلویزیون میشینی؟.. فکر کردی کی هستی که بخوام باردارت کنم.. اصلا صبر کن ببینم مگه مردها هم باردار میشن کودن جون؟!

+ واووو اینجا یکی هست که خیلی از علم و تکنولوژی عقب افتاده.. آره عوضی مردام باردار میشن.....

سهون عصبی با کف دست روی میز کوبوند و ایستاد.

_ میخوام سه ماه نامزد تقلبیم باشی... پس چرت و پرت گفتن رو تموم کن.. اگه موافقی پاهاتو تکون بده و بیا اینجا... و اگه هنوزم فکر میکنی مثل یه احمق، ممکنه مورد تجاوز قرار بگیری و باردار شی بهتره بری بیرون..

+ شتتتت...لعنتی به قیافه ت نمیخورد گی باشی اصلا یه در صدم فکر نمیکردم یه پولدار عوضی گی باشی.. اون حرفا رو همینجوری زدم که جو عوض شه..

با هیجان گفت و به سمت سهون حرکت کرد اما قبل از اینکه بهش برسه سهون جلوی حرکت بعدی قدم هاش رو گرفت.

_ کی گفتم گی ام احمق!

قراره سه ماه تو تظاهر کنی که دوست پسر چندین ساله و نامزده فعلیمی..تا من مشکلی که با خانواده م دارمو حل کنم.. قرار نیست من تبدیل به یه گی چندش آور شم..

ՏεძucεƦ🔥Where stories live. Discover now