🔱Chapter: 61🔱

2.4K 590 295
                                    

☆☆☆☆☆☆☆☆☆


چند ساعتی میشد شیوون رفته بود و هیچول بدون اینکه بتونه کوچیکترین تماسی با سهون برقرار کنه تو اتاق رئیس عوضیش دنبال طرح های پروژه از پیش تعیین شده بود.
ظاهرا جز چندتا برگ کاغذ به فنا رفته هیچ طرحی تو اتاق وجود نداشت.

یکی از طراحی هایی که کنار صندلی روی زمین افتاده بود رو برداشت و با دقت مچاله نافرمش رو باز کرد.
در نگاه اول حیرت زده شد.. اون چهره ی آشنا با ظرافت خاصی کشیده شده بود.
تصمیم گرفت کاغذ دیگه ای رو برداره.
با باز کردن تاهای نامتعادلش به طراحی کشیده شده رسید..
این طرح کمی با طراحی قبلی فرق داشت..
اما همون ظرافت درونش دیده میشد.
طرح جالبی به نظر میرسید. اما عجیب بودن اون نقاشی هیچول رو نگران کرده بود.

چرا سهون چهره ی جونگین رو اینطور با دقت کشیده بود؟
این طرح ها هم ترسناک و هم زیبا بودن..

از کی و چطور کار سهون به اینجا کشیده شد! دوست لعنتیش ظاهرا بیش از حد شیفته ی جونگین شده..
میدونست اون پسر سبزه باعث تغییر حال این روزهاشه.. اما نه تا این حد.
شاید بهتر بود برای دوستش خوشحال باشه.. اما نگران سهون و عشقی که به جونش افتاده بود شد...

شناختی که از جونگین تو این مدت کم، به دست آورده بود نگرانیش رو از باب شکست سهون تو این راه و نافرجام مونده عشقش تشدید میکرد.

بیخیال آینده نگری شد و از اتاق بیرون اومد.. به منشی سپرد تا تمام اون طرح هایی که داخل زباله دونی بود رو بدون نگاه کردن به خط خطی هاش جمع کنه و تو کمد سهون قرار بده.

باید قبل از اینکه کسی جز خودش اون طراحی ها رو ببینه.. از دیدها مخفیش میکرد.

در حال حرکت کردن به سمت آسانسور بود که رئیس اوه رو در عین ناباوری دید.
چاره ای جز رو در رو شدن نداشت..

با نزدیک شدن رئیس اوه! هیچول احترامی گذاشت و سعی کرد از صحنه جرم فرار کنه.. اما با شنیدن سوال رئیس پیرش، به ناچار سرجاش ایستاد.

- تو اتاقشم نیست درسته!
هیچول شرم زده سری تکون داد.

- تو همچین روزی کدوم گوری رفته! از دیروز پیداش نیست.
اون تلفن کوفتیشم تمام مدت خاموش بوده.
به تو خبر نداد کجا میرن!!!

* نه متاسفانه..
خیلی آروم زمزمه کرد و نگاهش رو به هر سمتی جز چشم های رئیس اوه چرخوند.

* حتما امروز پیداش میشه قربان.. نگران نباشید.

به قدری راحت دروغ گفت که حتی خودش هم باورش شد سهون به زودی برمی گرده.

- نگران نباشم! امروز باید طرحهای نهایی رو تایید میکردیم. اما خبری ازش نیست.
با اون پسره که همراهشه تماس بگیر ببین کجا رفتن.

ՏεძucεƦ🔥Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin