☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
تو کور ترین نقطه از بار سر یک میز گرد نشسته بود و تظاهر میکرد درحال خوردن نوشیدنیه.
هربار که شخصی وارد بار میشد نگاهش رو به سر تا پاش می دوخت تا از وجود کیس مورد نظرش باخبر بشه.بار عجیبی بود.. میشد بوی دردسر رو از حال و هوای داخلیش حس کرد. حتی برای چانیول که تا چند وقت پیش دختر بازی میکرد و خیلی راحت مخ میزد...! بودن تو این بار غیرقابل تحمل بود.
درحالی که سعی داشت نوشیدنیش رو سر بکشه چشمش به شخص آشنایی خورد.
چشم هاش رو ریز کرد و خیلی دقیق به اندام ظریف و عشوه گری های دختری که موهاش رو روی شونه هاش پراکنده کرده بود خیره شد.
خودش بود حتی از این فاصله هم می تونست حرکت فک و جویده شدن آدامسش رو تشخیص بده.
آهسته اسمش رو زمزمه کرد:¤ هانا؟ تو اینجا چیکار میکنی!
نوشیدنی رو روی میز گذاشت و با زیر نظر گرفتن هانا مسیرش رو تغییر داد و به سمتش حرکت کرد.
به میزی که درحال سرویس دادن بود نزدیک شده و از پشت آهسته دم گوش دختری که درحال مخ زنی بود زمزمه کرد:¤ پس خانم خوشگلا تو همچین بارهایی قایم میشن؟
صداش رو به خوبی میشناخت.. به سمتش برگشت.
خیلی وقت پیش از خونه چانیول رفته بود و حالا دیدنش تو همچین مکانی ذوق زده ش میکرد.
جیغ کشید و چندبار بالا و پایین پرید.
به سر و صورت چانیول دست میزد تا واقعی بودنش رو باور کنه.- از کجا فهمیدی اینجا کار میکنم؟
دست هایی که در حال لمس کردن بدنش بود رو از مچ گرفت و پایین آورد.
¤ شانسی.
- بیا باهم بریم یکی دوتا شات بزنیم!
¤ همین الان داشتی مخ یه سری آدمو میزدی چیشد؟
با چشم به مردای دور میز اشاره کرد و بعد نگاهش رو به هانا داد.
- خب تغییر برنامه دادم..
الان میخوام با تو خوش بگذرونم.مچ دستش رو از لای انگشت های قوی چانیول خارج کرد و با گرفتن دستش به سمت دیگه بار حرکت کرد.
با دیدن اولین میز خالی، ذوق زده مسیرش رو به اون سمت کشید تا بتونه با چانیول دقایقی رو تنها باشه.- اینجا خوبه!
¤ فرقی نداره.. یه میز و دوتا صندلی باشه.. هرجا میخواد باشه.
وقتی تایید چانیول رو گرفت پشت میز نشست و با زدن کف دستش روی صندلی به چانیول جاش رو نشون داد.
¤ میدونی که من دوست پسر دارم؟
- اهوم..
¤ پس اینم میدونی که نمیتونی مخ زنی کنی؟
درحالی که آدمسش رو می ترکوند خیلی ریلکس اهوم دوم رو زمزمه کرد.
- راستی از اون بچه مایه دار چه خبر؟
BINABASA MO ANG
ՏεძucεƦ🔥
Fanfiction📚 عنوان: #اغواگر 🔥 #Completed 👬 کاپلها: سکای، چانبک، شیچول 🔍 ژانر: رُمنس، فلاف، ددی کینک، اسمات ✒ نویسنده: تـــدی 🐻 خلاصه داستان ✍ فـقر به هـر قشری از جامعه فشارهای خودش رو میاره. ممکنه بعضیا کم بیارن و و بعضیا هم باهاش بجنگن، اما عدهای هم...