Kiss my wings

part 30

تو فقط میتونی خیلی متاسف باشی

و فقط میتونی خیلی سخت تلاش کنی

اما اشک هات همیشه تو رو غرق در خودشون میکنن

و زخم هات همیشه به تو آسیب میزنن

حدس میزنم تمام کسی ک تو ذهن من بوده تو بودی

هرچند تو ی زندگی دیگ داشتی

چون یادم نیست

میگفت "بیا هرشب دعوا کنیم"

هیچوقت درستش نکنیم

حتی زمان های بد رو

اوه من یادم نیست

ما هرگز دست همدیگه رو برای برنامه های یهویی نمیگرفتیم

نه یادم نیست

میگفت همه چیز باید برعکس عاشقی کردن من باشه

برعکس عاشقی کردن من

من سعی میکنم به تو فکر نکنم

من سعی نمیکنم تو برگردی

اما عشق مثل سوییچ نیست

که بشه اون جور که شروعش کردی بهش پایان بدی (عشق کلید نداره)

تنها کسی ک تو فکر من بود تو بودی

هرچند تو یه زندگی دیگه داشتی

نمیدونم چه اتفاقی افتاده، همه چیز برعکس عاشق بودن من شده

Opposite of loving me Etham

***

رو به روی پنجره ی نیمه باز اتاق ایستاده بود و با لذت صف پسر بچه هایی رو که از مدرسه تعطیل شده بودن و داشتن سوار سرویسشون میشدن تماشا میکرد، چند تاییشون هم روی سر و کول هم میپریدن و بچه های کوچیک تر با اشک و بهونه گیری دست مادرشون رو گرفته بودن و از مدرسه بیرون میرفتن. صدای هیاهو و شیطنت هاشون دفتر رو پر کرده بود و باعث میشد جیمین برعکس جریان تلخ نسکافه توی دهانش فارغ از زمان و مکانی توش قرار داره لبخند بزنه.

تصور اینکه تماشای بازی فوتبال ناشیانه ی اون پسر بچه ها از پنجره ی دفتر جین چقدر جذاب و خنده داره، تشویقش کرد چشم هاش رو ببنده و کمی از خاطرات شیرین بچگیش رو مرور کنه. روز هایی که به عنوان پسر سروان پارک، همیشه کاپیتان تیم فوتبال A بود و به خاطر فوتبال و ورزش فوق العاده‌ش و مدال هایی که تو منطقه برای مدرسه به ارمغان می آورد کسی به تنبلی های گاه و بی گاهش تو درس خوندن، که بیشتر برای سرگرم کردن جیهیو بود، خرده نمیگرفت. روز هایی که در یک چشم به هم زدن به شب رسیدن و سرمای بی سابقه ی از دست دادن هر آنچه به زندگی تشویقش میکردن، به هر نوای خنده و عطر زندگی ای بی تفاوتش کرد.

جرعه ی دیگه ای از قهوه ی ولرمش نوشید. گرمای نوشیدنی گلوی خشکش رو نرم میکرد و یه لذت مطبوع رو تو مِری زخمیش به جریان می انداخت، مثل لغزیدن قطره های آب گرم روی پوستی پسر بچه ای که از ضربه های زندگی سختش کوفته شده.