part 47

362 71 36
                                    


سر آسمان فریاد میزنم


سر جهان فریاد میزنم


عزیزم،چرا میخوای بری؟


من هنوز دخترتم


خیلی محکم نگه اش دار


سر تا بالای ابر ها


فقط بهشت(اسمان) میدونه که الان کجایی


چطور میتونم عاشق شم،چطور میتونم دوباره عاشق شم؟


چطور میتونم اعتماد کنم،چطوری میتونم دوباره اعتماد کنم؟


من تموم شب رو بیدار بودم،به خودم میگفتم که من خوبم


عزیزم، دیدن تو سخت تر از سخته


من ضبط موسیقی رو روشن کردم، منتظر موندم تا آهنگ خودمون رو بشنوم


هر شب،من با روح تو میرقصم


هیچ وقت شانسشو نداشتم


تا اخرین خداحافظی ام رو بکنم


باید ادامه بدم


اما تلاش کردن درد دارد


Dancing with your ghost - Sasha Sloan


***




در اتاق رو آروم بست، اما نفس عمیق جونگ کوک و به دنبالش صدای خش خش ملحفه نشون میداد پسر بیداره و تمام لحظاتی که تهیونگ با دلشوره ی عجیبش دست و پنجه نرم میکرده، جونگ کوک حتی دلیل بیداریش رو نمیدونسته.




باید باهاش حرف میزد و مشکلش رو در میون میگذاشت، پنهان کاری از کسی که زودتر از خودش ضربات قلبش رو معنا میکرد فایده ای نداشت؛ فقط هر روز از هم دور ترشون میکرد و باعث میشد مغز اون پسر با افکار پوچ و بی پایه ای گلوله باران بشه. جونگ کوک دردی رو تحمل میکرد که شاید هیچی از ماهیتش نمیدونست، اما حالا که ناگزیر از حس اون دلواپسی، داشت بارش رو روی زندگی مشترکش با تهیونگ حمل میکرد، چه بهتر بود که میدونست چرا؟




اون سوال برای دیوانه کردن پسری که همیشه ترس از دست دادن رو داشت کافی بود. اینکه تهیونگ بی دلیل ازش فاصله میگرفت و توی خودش فرو میرفت، کم حرف و بد اخلاق میشد و جونگ کوک هیچ ریشه ای توی رفتار های خودش پیدا نمیکرد، باعث میشد با وحشت از دست دادن بیشتر توی خودش مچاله بشه و جز یه توده ی خمیده و دور افتاده چیزی ازش توی دست های عاشق تهیونگ باقی نمونه.




چراغ رو روشن کرد تا راحت تر گره هایی رو که روی چهره ی عزیز کرده ی قلبش باقی گذاشته ببینه، باید تک تک اون شیار ها رو با دلایلی قانع کننده از صورت جونگ کوک جدا میکرد و دور می انداخت، اگر اینکار رو نمیکرد هر کدوم تبدیل به دره ای میشدن که فرسخ ها بین روح هاشون فاصله می انداختن و گذشتن ازشون میتونست غیر ممکن بشه. جونگ کوک برای اون مرد مثل بارانی بود که بعد از صاعقه روی قلبش میبارید و آرامش بدون قطره های شفاف لبخند اون پسر، از صدای غرش دلتنگی های تهیونگ گریزان میشد.

Kiss my wings Where stories live. Discover now