part 9

1.4K 212 29
                                    

- چی میبینی؟

+ اون جفت و معشوقه حقیقیشه

- این امکان نداره

+ میخوای چیکار کنی

- شاید یکم بازی هوم؟

***
چرا چرا چرااااااااااا
دقیقا به چه دلیل کوفتی باید هیفده میشد؟؟؟

تا ساعت چهار صبح بیدار بود و داشت درس میخوند و چییی الان سه تا غلط این امکان نداشت
مگه میشد
اون همیشه با دقت درسشو میخوند
خب الانم باید میرفت پیش مدیر
اینجا همه باید بالای نوزده میشدن ( عین مدرسه من :| )
و هرکی پایین نوزده میشد ی راست  میرفت پیش مدیر
ولی مطمعن بود این جوابای اون نیست
یادش میومد که اون اصلا از همچین روشی نرفته بود
حتی توی چک نویسشم از این روش نرفته
فیزیک و دوتا غلط؟
جوکه روز؟
همه هم پایه ای هاش میدونستن تهیونگ فیزیکش بیسته و الان دوتا غلط از فیزیک و یکی از شیمی؟
این دیگه چه کوفتیه
چک نویسش تویکیفش بود باید قبل از زنگ کلاس میرفت پیش مدیر و تکلیفشو روشن میکرد
تند تند رفت سر نیمکتش و زیمو کیفشو باز کرد
چک نویسشو لای کتاب علومش گذاشته بود
کتابشو در اورد و روی میز گذاشت
ی دور نگاش کرد
نه نبود
ی دور دیگه
نه نیستت ، شاید افتاده تو کیفتم
تو کیفشم گشت نبود
انگار غیب شده رفته تو زمین
الان باید چیکار میکرد
برگشت سمت دوربین کلاسش
تو دلش فاک نشون داد و رفت سمت دفتر مدیر

***

+ باهاش هماهنگ کردی؟

- اره

+ اون الفا چی؟

- اون خودش تو تلش میوفته فقط باید گذر زمانو حس کرد همین

***

- آقای کیم حرفتون اصلا منطقی نیست ، یعنی دارید به من میگید که معلم هام برگه شمارو جابه جا کردن؟؟؟

+ آقای لی ببینید سوال چهارو این دست منه ولی سوال دو رو ببینید ، این دست خط من نیست

آقای پارک اخمش غلیظ تر شد
برگرو از دستش گرفت و با خودش بالا پایینش میکرد
خب نه
چیزی غیر از شانس نمیتونست کمکش کنه
اقای لی برگه رو به خودش برگردوند
- کیم چشماتو باز کن من تفاوتی نمیبینم

+ا..اما اقای لی م-..

× آقای لی مشکلی پیش اومده؟

خودشه خودش بود
درست به موقع
جفت عزیزش دوباره نجاتش داد
اینم از شانس دل رباش
اخیشش

آقای لی با دیدن کوک فورا از روی صندلیش بلند شد و ادای احترام کرد

+ خیر آقای جئون فقط یک سوتفاهم کوچیک بین منو اقای کیمه
کوک پوزخند زد و دستشو دور کمر باریک امگا حلقه کرد
مثل اینکه خبرا به گوشای این پیرمرد بتای زشت نرسیده بود

ETERNAL LOVEWhere stories live. Discover now