+ دارم میمیرم
- الان بالا میارم
× من دارم میترکم ولی دلیل نمیشه از اون دسرا نخورم
- تهیونگ بشین سر جات
تهیونگ در حالی که شکمشو چسبیده بود و پاورچین پاورچین به سمت میز میرفت با قیافه ی زاری طرف یونگی برگشت ، همشون بعد از ساعاتی خوردن روی مبل درحالی که چُسشون در رفته بود ، ول شده بودن
× من میخوام بخورم
+ بیا بخورش
تهیونگ همونطور که داشت دسر رو تو دهنش جا میکرد انگشت وسطش رو سمت جونگکوک بالا برد
× خودت بخورششششش
- حسم میگه نباید دیگه اون مشروب رو به تهیونگی بدیم
هوسوک پس گردنی به جونگکوک زد و بطری مشروب رو از دستش گرفت
- انقدر نخورین برو تهیونگ رو جمع کن
جونگکوک همونطور که بی حال از مبل آویزون بود چرخید سمت تهیونگ
+ ته مشروب خوردی؟
× نهههه اون منو خورد
+ ببین ، مشروب اون رو خورده بزار آب شِفت انگوری بخورم
دستشو سمت بطری مشروب دراز کرد ولی جیمین محکم زد پشت دستش
- بهش دست بزن تا آب شفت انگوری کنم تو حلقت
جونگکوک آهی کشید و پاهاشو تو هوا تکون داد ، نگاهش به باسن گرد تهیونگ که از روی شلوارک سفیدش برجسته شده بود افتاد ، آب دهنشو پایین فرستاد
+ منننن ... اون کون رو میخوام
تهیونگ که مثل گشنه ها افتاده بود به جون میز غذا با شنیدن اسمش سمت جونگکوک برگشت که داشت با دهن باز سروته ، باسنشو با چشماش قورت میداد
همونطور که تیکه ی غذا رو میچپوند تو دهنش با شک از جونگکوک پرسید
× ددی ... نرمالو منو میخوای؟
جونگکوک با صدای دورگه ای از مستیو پرخوری بیش ازحدش سعی میکرد مخ تهیونگ رو بزنه و از نظر اون امگا جذاب باشه هومی گفت
+ آره بیبی بوی بیا بغل ددی
جونگکوک طوری تو مستی خل شده بود انگار نه انگار اون با امگا جفته ولی مارکش کرده ، کاملا مغزش آمپر سوزونده بود
هیونجین درحالی ک سر فیلیکس روی شکمش بود ، داشت با اخم به جونگکوک نگاه میکرد که میخواست مخ برادرشو بزنه
جونگکوک بلند شد و سر جاش نشست ، تهیونگ هم پاورچین پاورچین درست روی پاهاش نشست
هیونجین با دیدن این صحنه بیشتر جوش آورد نگاهی به دور و ورش کرد و با دیدن کیک از چشماش ستاره زد بیرون
أنت تقرأ
ETERNAL LOVE
أدب الهواة[ عشق ابدی ] _ تکمیل شده همراه همدیگه کنار همدیگه هم قدم با هم پیش رفتیم ، باهم جفت بودیم ، همه چیز مثل یک زندگی عادی بود برامون ولی قرار نیست همه چی به وفق مرادت باشه ، این رسم زندگیِ در این دنیا فقط صبور بودن و زمان میتونه همه چیز رو درست کنه "...