part 41

729 134 102
                                    

+ دارم میمیرم

- الان بالا میارم

× من دارم میترکم ولی دلیل نمیشه از اون دسرا نخورم

- تهیونگ بشین سر جات

تهیونگ در حالی که شکمشو چسبیده بود و پاورچین پاورچین به سمت میز می‌رفت با قیافه ی زاری طرف یونگی برگشت ، همشون بعد از ساعاتی خوردن روی مبل درحالی که چُسشون در رفته بود ، ول شده بودن

× من میخوام بخورم

+ بیا بخورش

تهیونگ همونطور که داشت دسر رو  تو دهنش جا می‌کرد انگشت وسطش رو  سمت جونگکوک بالا برد

× خودت بخورششششش

- حسم میگه نباید دیگه اون مشروب رو به تهیونگی بدیم ‌

هوسوک پس گردنی به جونگکوک زد و بطری مشروب رو از دستش گرفت

- انقدر نخورین برو تهیونگ رو جمع کن

جونگکوک همونطور که بی حال از مبل آویزون بود چرخید سمت تهیونگ

+ ته مشروب خوردی؟

× نهههه اون منو خورد

+ ببین ، مشروب اون رو خورده بزار آب شِفت انگوری بخورم

دستشو سمت بطری مشروب دراز کرد ولی جیمین محکم زد پشت دستش

- بهش دست بزن تا آب شفت انگوری کنم تو حلقت

جونگکوک آهی کشید و پاهاشو تو هوا تکون داد ، نگاهش به باسن گرد تهیونگ که از روی شلوارک سفیدش برجسته شده بود افتاد ، آب دهنشو پایین فرستاد

+ منننن ... اون کون رو میخوام

تهیونگ که مثل گشنه ها افتاده بود به جون میز غذا با شنیدن اسمش سمت جونگکوک برگشت که داشت با دهن باز سروته ، باسنشو با چشماش قورت میداد

همونطور که تیکه ی غذا رو میچپوند تو دهنش با شک از جونگکوک پرسید

× ددی ... نرمالو منو میخوای؟

جونگکوک با صدای دورگه ای از مستیو پرخوری بیش ازحدش سعی می‌کرد مخ تهیونگ رو بزنه و از نظر اون امگا جذاب باشه هومی گفت

+ آره بیبی بوی بیا بغل ددی

جونگکوک طوری تو مستی خل شده بود انگار نه انگار اون با امگا جفته ولی مارکش کرده ، کاملا مغزش آمپر سوزونده بود

هیونجین درحالی ک سر فیلیکس روی شکمش بود ، داشت با اخم به جونگکوک نگاه می‌کرد که می‌خواست مخ برادرشو بزنه

جونگکوک بلند شد و سر جاش نشست ، تهیونگ هم پاورچین پاورچین درست روی پاهاش نشست

هیونجین با دیدن این صحنه بیشتر جوش آورد نگاهی به دور و ورش کرد و با دیدن کیک از چشماش ستاره زد بیرون

ETERNAL LOVEحيث تعيش القصص. اكتشف الآن