part 29

827 147 82
                                    

یک سال بعد

- لونا حالتون خوبه؟ میخواین بریم دکتر؟

تهیونگ چنگی به میزش زد و نفس دردناکشو بیرون داد ، بدون اینکه طرف مینهو برگرده گفت

+ جونگکوک ... کجاست؟

- آقا طبقه پایین نشستن صداشون کنم؟

+ نه خودم میرم

با احتیاط از روی صندلی بلند شد ، طرف در رفت ، مینهو هم پشت سرش راه افتاد

از پله ها آروم پایین رفت ، جونگکوک رو دید که یکسری اسناد و مدارک جلوشه و درحال برسیشونه و یک اخم شیک وسط ابروهاشه

آروم گفت

+ جونگکوک ...

جونگکوک نگاهشو از برگه ها گرفت و به لونا دوخت

× چیزی شده؟ باز حالت بده؟

تهیونگ سرشو به معنای تایید تکون داد و کنار جونگکوک نشست ، جونگکوک دستاشو دور بدنش حلقه کرد و امگارو به خودش چسبوند

× یک ماه حالت خوب نیست چرا نمیری دکتر؟

- نمیدونم

جونگکوک اروم بوسه ای روی مارکش گذاشت و سرشو به سر تهیونگ تیکه داد

× همین الان با مینهو برو دکتر

تهیونگ با لبی که از دلخوری کمی خم شده بود به طرف کوک برگشت

+ ولی من میخوام با تو برم

× نه عزیزم کارای پک خیلی زیاد شده امروز نمیتونم ، تو با مینهو برو

+ تو داری بهم کم محلی میکنی

× توت فرنگی کوچولوی من ، من فقط سرم شلوغه

× اصلا وقتی برگشتی قول میدم خودمون دوتا بریم کلبه

تهیونگ با اخم و بغض از روی صندلی کنار کوک بلند شد و با قدم های محکم که هرکدوم نشانه ی خشم و بی قراریش بود به طرف در رفت

مینهو که شنیدار حرفاشون بود تند تند پشت سر تهیونگ حرکت کرد و برعکس تهیونگ که با عصبانیت درو باز کرد اون آروم درو بست و این جونگکوک بود که با قیافه ی متعجب به رفتار تهیونگ خیره بود

تهیونگ وقتی سوار ماشین شد ، فرصت نداد که تا مینهو برسه درو براش باز کنه ، خودشو پرت کرد داخل و محکم در و کوبید

مینهو نفس عمیقی کشید و ماشین رو روشن کرد و سمت بیمارستان به حرکت افتادن

***

+ لونا این چندوقته چیزی رو مدام به صورت تکرار خوریدید؟

تهیونگ با استرس  نگاهی به دکتر انداخت و سرشو به معنای " نه " تکون داد

+ در این یک ماه شخص جدیدی وارد محوطتون شده که به رایحش حساس باشید؟

- نه

ETERNAL LOVEWhere stories live. Discover now