part 11

1.2K 207 6
                                    


الان ووت بدید یادتون نره😉💚💜
***
-خودم میرم
+ ا..اما اون بفهمه چی
-ساعت از نیمه شب گذشته اون الفا خوابه پس زمان خوبیه
-صبح باهاش هماهنگ کردی؟
+ب..بله
-خوبه
***

ساعت : دو نصف شب
موقعیت : شیش ساعت بعد از رفتن هیونگا
حال روحی : خل و چل

فاک بهت جئون
نه کاندوم گذاشتی
نه با لوب مرطوبش کردی
نه حتی حفره تنگشو اماده کردی
یعنی الان تصور تهیونگ از جئون ی پسر هورنیه بی ملاحضه بود؟
* افکاراته نصف شبی *
اره دیگه خاک تو سر هورنی
اصلا باباش نباید تهیونگو میزاشت پیشت
عه الان شد تقصیر بابای ته؟
اون بیچاره تا مرز سکته رفت
الان سه روز از اون روزی که باهاش رابطه داشتم میگذره
راتمم تموم شده
البته با درد و سرکوفتا و قرصایی که مامانم میداد تموم شد
چون خانوادم به این پی بردن که
نباید با تهیونگ رابطه میداشتم
چون گند زدم بهش

تهیونگه بیچارم چقدر درد کشید اون روز
همش تقصیر طبیعتمه
اه
ریدم توت
در دوره رات الفا ها خسته خشمگین بی اعصاب به شدت هورنی میشن
خاک توسرشون
عه خودمم هستم که

اگه بخوام پوزیشن الفا مون رو بگم خب
سر ته رو تختش اویزونه
پاهاش رو تخته
کمرش ازش سر ته آویزونه و داره ما بین افکاراش دنبال ی راه میگرده تا رابطه بهتری با امگاش داشته باشه
خیلی همو نمیبینن
یعنی کل روز همو نمیبینن اصلاح شد
از دیروز بعد از اینکه اومد ازمایشگاه اصلا نتونست تهیونگشو ببینه
حتی باهم نتونسته بودن دو کلوم صحبت کنن

همم اگه بهش زنگ بزنم ...  بیداره اصلا؟؟؟
اخه لامصب ساعت دو شبه
ولی امتحان کردنش که چیزی ازش کم نمیکنه
اون الفای لعنتی دلش برای امگاش مثل چیز تنگ شده بود

.
.
.
یک بوق
دو بوق
سه بوق
وات ده فاک جواب داد

- الو؟
+سلام توت فرنگی
- س..سلام کوکی
سکوت ...
سکوت ...
+تهیونگی امم
-چیزی شده کوکی؟
+هیچی فقط ..فقط دلم برات تنگ شده بود
- م..منم دلم برات ت..تنگ شده

خب چندتا سوال پیش میاد

یک چرا تهیونگ بیداره؟

دو چرا تهیونگ مثل لکنتیا حرف میزنه؟

سه چرا پشت خط صدا طوریه که انگار امگا وسط خیابونه و تو تختش نیست؟

+تهیونگ کجایی؟
- تو پارک

چی ؟؟؟؟ چرا باید این موقع شب اون تو پارک باشههه؟؟؟ به کدوم دلیل فاکی؟؟؟
با لحن جدی گفت

+ چرا باید تو این ساعت وسط خیابون باشی؟
- چ..چون امروز بعد از مدرسه ی..یک مردی اومد بهم گ..گفت که هوفف چرا انقدر س..سرده
گفت که این ساعت نزدیک پارک خونه باشم

- چرا به حرف ی ادمی که نمیشناسیش گوش میدی
برات خطر داره تهیونگ
همین الان زود میری عمارت

+ا..اما اون آشناست ک..کوکی

کوک داشت عصبی میشد
اتفاقات اسن چند روز پشت سر هم و حالا
الان امگاش دو نصففف شببب تو پارک بود تنها منتظر ی فردی که کوک نمیدونست اون کدوم ادم لعنتیه

- کیه ته؟اون فرد کیه که امگای منو این ساعت بیرون کشیدههه تو داری تو سرما یخ میزنیی

جمله های اخرشو داد کشید دست خودش نبود رگ غیرتش باد کرده بود
به شدت هم عصبی بود
امگا یکم ترسید ولی جوابشو داد
+ا..اون ع..عموته

***
سلام سلام
خب ما اومدیم و پارت جدید
و خب ببخشید دیروز نت نداشتم :(

نظرتون راجب اون ادم مخفیه خر چیه؟ :)

ووت یادتون نره
لاو یو 💚💜

ETERNAL LOVETempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang