پاهاشو اروم از توی ماشین بیرون گذاشت و به محیط دور و ورش نگاهی انداختجایی که پر خاطره بود ، الان با چراغ هایی شکل قلب نارنجی و زرد تزئین شده بودن گل برگ ها به شکل زیبایی روی زمین چیده شده بودن و فضای اون محیط رو دلنشین شده بود
جونگکوک با دیدن لبخند ریز تهیونگ ، ناخوداگاه اونم لبخندی زد دست تهیونگو گرفت و به طرف آلاچیقی که با پرده های سفید ، شمع و گل ها تزئین شده بود کشوند و تهیونگو روی تابی که با گل های رز تزئین شده بود نشوندهردوشون یاد خاطره های قدیم افتادن ، اولین دیدارشون
* فلش بک ۱۰ سال قبل *
دست هاشو روی تناب های دور تاب محکم تر کرد و پاهاشو به طرف جلو و عقب حرکت داد
ولی با دیدن همون مقدار شتاب کم تاب لباش اویزون شد ، پاهاشو محکم تر تکون داد ولی اتفاقی نیوفتاد
پاهاشو بیخیال ول کرد و از روی تاب به منظره ی طبیعت روبه روش خیره شد
اون دوازده سالش بود و تابی که روش نشسته بود مناسب قدش نبود کمی کوتاه تر بود
با حس حرکت تاب به جلو و شتاب گرفتنش محکم دست های تناب تاب رو گرفت تا نیوفته
تاب از جلو به عقب برگشت و دوباره با همون شتاب زیاد تاب به جلو پرت شد
داشت از این حس تاب سواریش لذت میبرد ، سرشو برگردوند تا ببینه کی داره تاب رو هل میده
شخص چشمای ستاره ای هیکل نسبتا بزرگ تر از خودش و لبخند زیبایی داشت
تهیونگ با لبخند از روی خوشحال از تاب پایین اومد- جونگکوک هیونگ کار شما بود؟
+ اوهوم ، خوب بود؟
- آره ، خسته شده بودم ولی یکدفعه ... حس خوبی بود ممنون
جونگکوک لبخندی زد و سرشو پایین انداخت ، نگاهی به دورورش انداخت کسی غیر از خودش با هیونگاش نبودن
پس تهیونگ تنها بود؟+ تنها اومدی؟
- نه با جیمین هیونگ اومدم ، دوست هوسوک هیونگه فکر کنم بشناسینش
+ اها اره
یکم مکث کرد و با تردید پرسید
+ میخوای ... میخوای که با من بیای یعنی بیای پیش ما ؟ جیمین پیش ماست میخوای بیای؟
- اگه مشکلی نداره
+ حتما بیا
جونگکوک دستشو پشت کمر تهیونگ گذاشت و سمت کلبه هدایتش کرد
* پایان فلش بک *
تهیونگ مثل گذشته دستاشو روی تاب گذاشت و محکم گرفتش ، کوک از پشت لبخندی زد کمی صندلی چوبی تاب رو به سمت خودش کشید و بعد ولش کرد

ESTÁS LEYENDO
ETERNAL LOVE
Fanfiction[ عشق ابدی ] _ تکمیل شده همراه همدیگه کنار همدیگه هم قدم با هم پیش رفتیم ، باهم جفت بودیم ، همه چیز مثل یک زندگی عادی بود برامون ولی قرار نیست همه چی به وفق مرادت باشه ، این رسم زندگیِ در این دنیا فقط صبور بودن و زمان میتونه همه چیز رو درست کنه "...