🔗Special part🔗

5.1K 456 483
                                    

پارت مخصوص پرسش و پاسخ

(عزیزای دلم حتی اگر سوالی ندارید این پارت رو بخونین بعضی از تکه های داستان رفع ابهام شده و کمی هم براتون اسپویل کردم!)

نویسنده:اهم اهم...خب همگی اومدن؟

یونگی:نه چیمی رفته آب بخوره الان میاد!

تهیونگ:هیونگ مطمئنی رفته آب بخوره؟...بنظر رفته مسکن بخوره آخه...اخخخخخ چرا میزنی هیونگ؟؟؟

یونگی:اینو زدم تا یادت بمونه دیگه تو مسائل خصوصی بزرگترات دخالت نکنی!

تهیونگ دستشو روی گردنش گذاشت تا با مالیدنش یکم از دردش کم کنه که دستی روی دست خودش نشست و صدای لطیف جونگ کوک تو گوشش پیچید

کوکی:مـ...من انجامش میدم ته ته...ددددردت گرفت؟

لبخندی زد و به چشمای نگران خرگوشکش نگاه کرد

تهیونگ:من خوبم عزیزم...هیونگ دلش نمیاد منو محکم بزنه!

جین:ایح ، این نکبت چرا اینجاست؟

مونجه:من اگه نباشم که نمیشه....(پوزخندی زد و ادامه داد)...مهم ترین شخص این داستان منم ، مگه نه حیوون؟

جونگ کوک با حس نگاه مونجه ، تو خودش جمع شد و محکم به لباس تهیونگ چنگ زد...تهیونگ پسر لرزون کنارش رو بغل کرد و نگاه بدی به مونجه کرد و لبهاشو از هم فاصله داد تا جوابشو بده که دست یونگی بازوش رو نوازش کرد

یونگی:اهمیت نده عزیزم بذار واق واق کنه...ما که زبان حیوانات رو بلد نیستیم!

مونجه:یــــــــــــا....

چانیول:ای خدا بسه دیگه الان بذارید حرفامونو بزنیم پاشیم بریم...من گشنمه!

بکهیون:یوووول!...همین ده دقیقه پیش دوتا موز خوردی!

چانیول:خب الان گشنمه!

نویسنده:کافیه...با همتونم....الان برای مصاحبه اینجا جمع شدیم...جز جیمین همه اومدن؟

مین سوک:بله همه حضور دارن!

نویسنده:ممنون دکتر کیم!...خب جیمین؟....جیمین عجله کن!

جیمین در حالی که نفس نفس میزد خودشو رسوند و روی زمین کنار صندلی یونگی نشست

جیمین:اومدم اومدم!

نویسنده:چرا رو زمین نشستی آخه؟....ای خدا من از دست شماها چیکار کنم؟

هیتلر:حرص نخور عزیزم جفتمون پیر میشیم!

نویسنده دستشو روی پیشونیش کوبید و نفس عمیقی کشید

نویسنده:بسه جیمین پاشو سر جات بشین!

جیمین:آخه...چیزه...

هوسوک:ولش کن بذار سالم بمونه...اخه...

بلند شروع به خندیدن کرد و در همون حال ادامه داد

ℛ𝒶𝒾𝓈ℯ𝒹 𝒾𝓃 ℘𝒶𝒾𝓃 🔗Where stories live. Discover now