Part 50 🔗

5.7K 645 309
                                    

پارت پنجاهم
لطفا لطفا لطفا حرفامو آخر این پارت بخونین!

فشاری به دستای بکهیون که بین انگشتای خودش بود وارد کرد و با صدای آرومی گفت

کوکی:انگار مهمونا رفتن..مممن میرم دستشویی هیونگ دیگه نمیتونم نگهش دارم!

بکهیون نگاهی به چشمای درشت و مضطرب پسر کوچکتر انداخت و خنده بی صدا و کوتاهی کرد و جواب داد

بکهیون:از کِی داری به اون مثانه بیچاره فشار میاری؟...باید زودتر میرفتی!

کوکی:نمیشد هیونگ...اونوقت تو تنها میموندی...الان میتونی بری پیش بقیه تا من برگردم!

بکهیون:آیگو چه پسر خوبی داریم...

لبخندی زد و دستی روی موهای بنفشش کشید و ادامه داد

بکهیون:برو عزیزم...نگران من نباش...میرم پیش یونگی...میدونی دستشویی کجاست؟

کوکی:آره هیونگ پرسیدم گفتن توی حیاط پشتیه..

بکهیون:زود برگرد.

کوکی:باشه هیونگ...تا من نیستم گریه نکنیا...چانیول زنگ زد و با اون صدای تودماغی و داغونش گفت اگه تنهات بذارم و مراقبت نباشم با موز خفم میکنه!

بکهیون لبخند کمرنگی زد و ضربه کوچیکی به شونه پسر کوچکتر کوبید

کوکی:خدایا همه زندگیش موزه...برو بچه ، برو منو نخندون انقدر!

جونگ کوک خنده خرگوشی کوتاهی کرد و با عجله درحالی که توی مغزش به مثانش التماس میکرد یکم دیگه باهاش کنار بیاد ، خودشو به دستشویی رسوند و با خالی کردن مثانش ، نفس راحتی کشید و بعد از شستن دستاش از دستشویی خارج شد...نگاهی به باغچه گوشه حیاط انداخت و با دیدن رز های آبی رنگ ، با ذوق به سمتشون رفت...گوشیشو بیرون آورد تا ازشون عکس بگیره و به معشوقش نشون بده...با لبخند خرگوشی بزرگی گوشیش رو تنظیم کرد و زیر لب با ذوق گفت

کوکی:ته ته هیونگی اینا همرنگ موهای...

با له شدن گل ها ، اونم قبل از این که بتونه عکسشون رو بگیره ، با بغض جملش رو نصفه ول کرد و با ناراحتی به کفش هایی که روی گل مورد علاقش ایستاده بودن نگاه کرد و بعد سرشو بالا آورد و با اخم به صاحب کفش ها که ماسک و عینک آفتابی و کلاه گذاشته بود نگاه کرد

کوکی:آجوشی چرا اینجوری کردی؟..این گلا چه بدی بهت کرده بودن که لهشون کردی؟..من...من دوسشون داشتم..

مرد پوزخند صدا داری زد و عینک و ماسکش رو برداشت و با نگاه ترسناکی روی یکی از پاهاش نشست و به چشمای جونگ کوک خیره شد

-دقیقا چون تو دوسشون داشتی این کارو باهاشون کردم...دقیقا همین بلا رو سر تمام کسایی که دوسشون داری آوردم و میارم...بعدشم خودتو میفرستم به جایی که لایقشی حرومزاده!

ℛ𝒶𝒾𝓈ℯ𝒹 𝒾𝓃 ℘𝒶𝒾𝓃 🔗Where stories live. Discover now