40:پیانو

14 2 0
                                    

40_پیانو

داریم ب قسمت های اخر نزدیک میشیم و من دل ت دلم نیست :))) دیشب خواب دیدم قسمت آخرو تموم کردم و آخرین نقطه رو هم گذاشتم. خیلی راحت از چپتر آخر بیرون اومدم و رفتم سراغ دومی. ولی فکر نکنم ت واقعیت انقدر آسون باشه. بوی اون پوچی بزرگ رو از همین حالا حس میکنم.

ووت و کامت؟

━━━━➳༻❀✿❀༺➳━━━━
شش سال بعد _ آوریل / 1881

-{ درشکه آمادست؟}
+( خیر خانم باید چند لحظه صبر کنید.)

سر مرد کچل فریاد میکشم:
{ پس شما بی خاصیت ها اینجا چ غلطی میکنید؟ اگر به ی مشت برده حقوق میدادم بیشتر و بهتر  برام کار میکردن. اگر تا پنج مین دیگه حاضر نباشه می‌بندمتون ته باغ تا غذای سگ ها بشید. خوک های ب درد نخور.}

هارلی دستمو میکشه و منو به داخل خونه می‌بره. روی مبل کنارم میشینه و میگه:
( آروم باش عزیزم. لازم نیست این‌همه خونتو به جوش بیاری.)

انگشت اشارمو رو شقیقه هام فشار میدم و میگم:
{ چرت نگو ویل. تا همین الان هم یه ربع تاخیر به پامه.}

^( بگو ببینم اونجا رییس کیه عزیزم؟ )

-{ باید ملکه باشه. ولی قطعاً من! اون وزیرا و نماینده ها از هیشکی اندازه من حساب نمی‌برند.}

صورتشو نزدیک میاره. خیلی نزدیک.
^( خوب پس نگران چی هستی؟)

موقع صحبت نفس هاش رو صورتم پخش میشه. نگاهش بین چشم ها و لب هام می‌چرخه. با نزدیک تر کردن سرم و لمس ناچیز لب هامون بهش اجازه میدم. اما درست لحظه ای ک باید اتفاق می افتاد صدای نحس ژاکلین گند زد به همه چیز:
( خانم درشکه… اوه متاسفم.)

سپس با پوشوندن صورت سرخش از صحنه محو میشه.
زیر لب لعنتی می‌فرستم و طوری ک انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و جفتمون ضایع نشدیم خودمون هم از صحنه محو میشیم.

طولی نمی‌کشه ک در مجلس عوام جایی نزدیک ملکه چاق نشستم و به فریاد حزاب گوش میدم.

به نظر میرسه نوبت منه. سر جام بلند میشم و با دست روی میز می‌کوبم.

-{ آقایون آقایون. آروم باشید. این‌جا مجلسه نه دادگاه.}

حواس مرد های ک کلاه گیس فرفری و رنگی دارند به من جلب میشه. صورت آرایش کرده بعضی هاشون منو به خنده میندازه. ولی خودمو جمع و جور می‌کنم ک سوتی ندم.

-{ همه ما از فوت جناب بنجامین دیزرائیلی/ Benjamin Disraeli سوگواریم. حزب محافظه‌کار مهره قدرتمندی رو از دست داد. بیشتر از همه باید برای رهبر حزب محافظه‌کار جناب لیبرال ویلیام سخت باشه. صدای ایشون ب گوش جهانیان رسیده.  ولی فراموش نکنید ک ما هنوز مسئولان این مملکت هستیم. خود دار باشید.}

𝑾𝒉𝒊𝒔𝒑𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒂𝒕𝒉Onde histórias criam vida. Descubra agora