46_ انکارووت ، کامت یادتون و اگر دلتون خنک میشه فوحش آزاد.
━━━━➳༻❀✿❀༺➳━━━━
میگن سوگواری برای عزیز از دست رفته پنج مرحله داره:
1_انکار
2_خشم
3_چانه زنی
4_افسردگی
5_پذیرشبه نظر من گذشتن از انکار سخت ترین مرحله است. مثل به ترسو خودمو داخل دروغ و نپذیرفتن حبس کردم و فرو ریختن قصر شنی ام رو به چشم دیدم.
روی تخت دارز کشیدم و به تاریکی سقف خیره شدم. اشک های شور از گوشه چشمم سر میخورند و مسخره است ک هیچ کنترلی روشون ندارم. من کل روز رو منتظر بودم تا بگن اون خبر کذب بوده و فرفری در خونه رو به صدا در بیاره.
با هر بار مرور خاطرات امروز بیشتر و بیشتر پی میبرم ک هری هرگز قرار نیست به ریونا برسه.برای یافتن امید دوباره و دوباره امروز رو مروم میکنم.
درست وقتی ک داشتم سر عالم و آدم فریاد میکشیدم تا اونا هم مثل من باور کنند هری خیلی زود به ریونا میرسه ؛ بهم گفتن باید برای تشخیص هویت اقدام کنند.
من خواهر خوانده هکتور سالزمن محسوب میشدم و عملا تنها کسی بودم ک یدک اسم خانواده رو به دوش میکشید.
میخواستم برم و تک تک اجساد رو بگردم تا باور کنم فرفری من اونجا نبوده. خوشحالم ک مریدا اینجاست. چون لرزش و سرمای منجمد کننده نوک انگشت هام لباس پوشیدن رو سخت کرده بود.
همه چیز خیلی سریع پیش رفت. یا شاید من انقدر تو فکر بودم ک فراموش کردم زمان چه طور میگذره.
یکی از بزرگترین ترس هام وارد شدن به کمپی بود که میدونستم تمام اجساد تیکه پاره شده اونجان. من از جنازها و بوی تعفن شون در اثر سوختی یا فساد نمیترسیدم. من از دیدن تن برادردم بین اون ها وحشت داشتم.
دیگه رفتارم شبیه اون سارا آلن موقر و مغرور نبود. چشم هام از شدت گریه میسوختن و تو تک تک استخوان هام احساس لرز و ضعف میکردم.
جمعیت غم زده و پر تلاطم دورم بهم احساس خفگی رو القا میکنند.
پرده سفید چادر رو کنار میزنم و دو ردیف جنازه تنم رو میلرزونه.
با دقت جنازه های تیکه پاره شده متشکل از زن و بچه ، پیر و جوون رو برسی میکنم.
دل و روده های پاره پاره شده. سر های له شده و اجساد کربن شده.
6.8.18 by Billie Eilish
با دیدن موهای فرفری سرخ شده از خون که با مظلومیت تمام یه گوشه خابیده سد اشک هامو میشکنه. با قدم های بلند سمتش میرم. رو صورتش جای دوده و مقدار بسیاری خونه. رد خون ک از گوش هاش به گردنش رسیده و لباس هاش تیکه پاره شدن.