4:زمستون همرنگ آپریل

95 16 3
                                    

4_ زمستون همرنگ آپریل

ووت و کامنت یادتون نره.

━━━━➳༻❀✿❀༺➳━━━━

آینده

زن خدمتکار ، در زیر زمین رو برای برداشتن سینی غذا باز میکند.

دخترک با عجز ب دامن زن جوان چنگ میندازه و ملتمسانه میگه:{ژاکلین خواهش میکنم ، من اینجا بمونم میمیرم . کمکم کن.}

+(شرمنده خانم ، شغلمو از دست میدم . خودتون میدونید چقدر، ب این پول احتیاج دارم . با دوتا تا بچه یتیم ، من نون آور خونم.)

دختر با خشم میغره :{ی زمانی ، من خانمت بودم . ورد خانم سارا ، خانم سارا ، ی بند ب زبونت قفل بود . حالا ک باد، ی طرف دیگه می وزه ، و نون ت سفره یکی دیگس ، پاچه منو میگیری و واسه یکی دیگ دم تکون میدی ؟ همیشه قدرت رو پاشنه ایزابل نمیچرخه ، وقتی نوبت من برسه برا همتون دارم. این خونه این ثروت مال منه، ارثیه پدر منه.}

زن عرق شرمش را پاک کرد:( در رو قفل نمیکنم . نیمه شب ب بعد ، همه خدمه یا خوابن یا خونه هاشونن . با صدای ناقوس ساعت بزرگ فرار کنید.)

+{ ممنونم }

-(سالم بمونید ، و حق خودتونو از سالزمن ها بگیرید.)

انحنا غم انگیزی بر صورت دختر نقش می‌بنده.
.
.
.

موهای بلند و بلوطی رنگشو بالا سر جمع میکنه ، تا موقع فرار جلو دستو پاش نباشند.

با خودش زمزمه می‌کند :{ خداحافظ زیر زمین لعنتی . امشب ، آخرین شبیه ک رو زمین سرد و نمناکت قدم میزارم . وقتی برم عدلیه شهر و همه چیزو تعریف کنم .چوب ت آستین ایزابل و پسراش میکنند . من نجات پیدا میکنم بابا ! میتونی ت آرامش بخوابی دخترت اجازه نمیده ثروتت و حاصل ی عمر زحمتت دس بیگانه ها بیوفته.}

اکو زنگ ساعت ، در جای جای عمارت میپیچه و یاد آوار نیمه شب میشه.

ب آرامی در زیر زمین رو باز میکنه و به بیرون سرک میکشه .
از استرس لب های اناریشو گاز میگیره. با اطمینان از امنیت قدم ب بیرون میزاره .

استرس لحظه ب لحظه بیشتر در رگهایش جاری میشه . سینه سوزانش را فشار میدهد و سعی میکند نفس هایش را کنترل کند .

پله ها ب سرعت پشت سرش جا میگیرند. در خروجی عمارت در چشمای سبز رنگش میدرخشد . پاور چین پاور چین نزدیک میشود و دستگیره در را با احتیاط تمام پایین میکشد.

&( هی کی اونجاس؟)

با شنیدن صدای دوم شخص ، حس فرو رفتن در آب یخ به دختر دست میدهد . بی اتلاف وقت و با بیشترین سرعت پاهایش فرار میکند .

افراد داخل خانه، نبودن او را بهم اطلاع میدادند و صدا ها گوشهای دختر را پر میکند.

بین دو راهی گیر افتاده .
اگر از ورودی اصلی فرار کند خیلی سریع ب خروجی می‌رسد.
اما ب راحتی تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

𝑾𝒉𝒊𝒔𝒑𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑫𝒆𝒂𝒕𝒉Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin