S 02 - E 11

185 41 135
                                    

«همیشه مراقب چیزی که آرزو میکنید، باشید!»

با صدای در، سرش رو از روی بالش بلند کرد و به تهیونگی که تا کمر، از لای در وارد اتاق شده بود، لبخندی زد.

-میتونم بیام داخل؟

جونگ‌کوک روی تخت نشست و کتاب تو دستش رو کنار گذاشت.
-البته هیونگ

تهیونگ با لبخند بزرگی وارد شد و در رو بست. دست‌هاش رو پشتت بهم رسوند و درحالیکه که کمی بدنش رو تاب میداد، جلو رفت تا به تخت برسه.

پسر کوچکتر نگاهی از سر تا پای پسر روبه‌روش انداخت و بی‌اراده لبخندش پررنگتر شد.
-چیزی میخوای بگی هیونگ؟

-میتونم بشینیم چند دقیقه حرف بزنیم؟

جونگ‌کوک کمی خودش رو کنار کشید و دستش رو دو بار روی تخت زد و اشاره کرد که کنارش بشینه.
تهیونگ با لبخند دندون‌نمایی روی تخت رفت و چهارزانو نشست. هردو اونها به سمت همدیگه چرخیدند و چند ثانیه تو سکوت بهَم خیره شدند.

پسر بزرگتر با هلال کردن چشم‌هاش، کوتاه خندید و سرش رو پایین انداخت. جونگ‌کوک حس میکرد عسل توی دلش روون شده و تنها کاری که تونست بکنه، چنگ انداختن به لحاف بود!
نخودی خندید و با چشم‌های درشت و منتظرش پرسید:
-چی شده هیونگ؟

تهیونگ سرش رو بالا گرفت و گفت:
-خب، از وقتی شام خوردن رو بیخیال شدی، کم‌تر حرف می‌زنیم. اومدم ازت بپرسم که... روزت چطوری گذشت؟

جونگ‌کوک خندید و شونه‌هاش رو جمع کرد. اون پسر واقعا شیرین بود!
توی چشم‌های منتظر تهیونگ خیره شد و بی‌ربط به سوالش گفت:
-میدونی همیشه فکر میکنم کسایی که رنگ چشم‌هاشون روشن‌تره، دنیا رو جور دیگه می‌بینند. مثلا رنگ چشم‌های من مشکیه و چشم‌های تو عسلی! حس میکنم دنیای من سیاه و سفیده و دنیای تو گرم‌تره، مثل عکس‌های پرولایده، از اون‌ها که میتونی ساعت‌ها بهش خیره بشی و لذت ببری!

تهیونگ با لبخندی که فقط سایه کمرنگی ازش روی لب‌هاش حضور داشت، گفت:
-میدونی من دنیای کلاسیک رو بیشتر دوست دارم؟ فیلم‌های سیاه و سفید، عکس‌های سیاه و سفید، دنیای سیاه و سفید، مثل دنیای تو!

جونگ‌کوک برای چند لحظه حس کرد از زمین جدا شده و روی ابرهای نرم نشسته. انگار که میتونست پرواز کنه، در همین حد حس سبکی میکرد و گره‌های توی دلش برای لحظه‌ای باز شده بودند.

تهیونگ با حس طولانی‌شدن سکوت بینشون، چرخید و به تاج تخت تکیه داد.
-خب، روزت چطور گذشت؟

جونگ‌کوک هم‌ چرخید و درحالیکه بازوش با بازوی پسر بزرگتر مماس بود، پشتش رو به تاج تخت رسوند.
-دانشگاه که چیز جالبی نداره برام... بعد از کلاس‌ها رفتم باشگاه نزدیک خونه. می‌خوام برم ورزش، به‌نظرت با درس و دانشگاه، میرسم؟

𝑩𝑼𝑻𝑻𝑬𝑹𝑭𝑳𝒀🦋 •𝚅𝙺𝙾𝙾𝙺/𝙺𝙾𝙾𝙺𝚅•Where stories live. Discover now