"آغوش گرم"

29 6 2
                                    

پلک های بستش رو به سختی از هم باز کرد و به همون سرعت و از شدت نوره وارده بستشون
گرما رو احساس کرد و متوجه بغل گرمی شد که اون رو کاملا در آغوش گرفته بود

مثله یه پتوی گرم بود ، پتویی که بکهیون دوست داشت بیشتر اون رو دوره خودش بپیچه و حسش کنه...
بوی قهوه و چای خوش عطری فضا رو در برگرفته بود و بوی تمیزی پارچه و حس لطافتش روی بدنش باعث شد که با چشم های بسته لبخنده عمیقی بزنه

برخورد نفس های گرمی به گردنش ، قلقلکش می‌داد و طولی نکشید که باعث خنده محو و آرومش شد

چشم هاش که حالا به نور عادت کرده بودن رو هیجان زده باز کرد و با دیدن صحنه جلوی چشم هاش لبخنده عمیقی زد
توی بغل چانیول لم داده بود و چانیول دو دستش رو چفت شکمش کرده بود و به آرومی نوازشش می‌کرد
فکر اینکه لباس هاش رو عوض کرده و بعد از رابطه اینطور بهش توجه کرده ، باعثه قرمز شدنه گونه های بی رنگ و سفیدش شد

چانیول جسم کسی که عاشقانه دوستش داشت و میپرستیدش رو مثله یه شی باارزش شکستنی نگه داشته بود و هیچ فشاری به بدن معشوقش وارد نمی‌کرد
در عوض سرش رو خم کرد و لب های داغش رو روی گودی گردن بکهیون گذاشت و اون ناحیه رو عمیقا بوسید
بعد از اون بود که سرش رو بالا آورد و لب هاش رو اینبار به گوش بکهیون چسبوند و زمزمه کرد:
_ فرشته چشم آبی من ، بالاخره چشم های قشنگت رو باز کردی و بیدار شدی؟

بکهیون که در تمام این مدت با خجالت زیادی توی بغل چانیول جمع شده بود ، سرش رو به سمته چانیول چرخوند و مثله همیشه دست هاش رو دو طرفه صورت چانیول گذاشت و لب زد:
_ نگو که تمام مدت منتظر بودی بیدار بشم!
چانیول حرفی نزد و بکهیون با قیافه سرخ شده ای اعتراض کرد:
_ چرا بیدارم نکردی آخه؟

چانیول با نیشخنده روی لبش، با شیطنت سرش رو جلو آورد و بینیش رو چند بار به بینی بکهیون مالوند و توی همون فاصله نزدیک به صورت بکهیون گفت:
_ چطور میتونستم بیدارت کنم وقتی که اونطور آروم توی بغلم و مثله فرشته ها خوابیده بودی؟
انگشتش رو برای جلوگیری از اعتراض روی لب بکهیون گذاشت و ادامه داد:
_ هرگز اینکارو نمی‌کردم، هیچوقت فرصت مراقبت از تو و دوست داشتنت رو از دست نمیدم بکهیون من، تو متعلق به منی ، همونطور که من متعلق به توأم

با تموم شدنه حرفش ، حس موج لذت و گرمای عجیبی در بکهیون ایجاد شد و باعث شد که شکمش پیچ ملایمی از این حرف های عاشقانه بزنه
پارک چانیول کی وقت کرده بود اینقدر و اینجوری با قلبه لعنتی و بی جنبه اون بازی کنه؟

طاقت نیاورد و با گرفته صورته چانیول به صورته جذابش حمله برد و مشغول بوسیدن جای جای صورتش شد
پیشونیش، چشم هاش،گونه هاش، بینیش ، چونش و در آخر لب هاش، این بوسه ها اینقدر شلخته و آب دار بودن که باعثه خنده بلند و عمیق چانیول بعد از مدت ها بشن
همونطور که با صدای بلندی مشغول خندیدن بود، با دست های بزرگش، کمر بکهیون رو برای گرفتن فاصله از خودش گرفت تا گربه زیباش رو از خیس کردن صورتش منصرف کنه

🤍♠️𝓜𝔂 𝓝𝓪𝓶𝓮🤍♠️Where stories live. Discover now