season 2 _ part 9

4.2K 763 138
                                    


***
تهیونگ با حالی گرفته وارد خونه شد و با جانگ کوکی که روی کاناپه دراز کشیده و در حال عوض کردن کانال های تلویزیون بود، رو به رو شد.
جانگ کوک با شنیدن صدای در به سمتش برگشت و لبخند زد.
+چطور پیش رفت؟

تهیونگ با قدم های آهسته به سمتش رفت.
خم شد و لب هاش رو محکم بوسید و بعد از مدت کوتاهی ازش فاصله گرفت و برای اولین بار دروغ گفت: -بهم زدیم!

جانگ کوک لبخندش عمیق تر شد و و دستش رو پشت گردن تهیونگ گذاشت و بوسه ای به لب های سرخش زد.
+برو حمام عزیزم! حتماً خیلی خسته ای.

تهیونگ باشه ای گفت و بعد از برداشتن حوله و عوض کردن لباس هاش به سمت حمام رفت.
جانگ کوک کانال هارو بی هدف عوض می کرد که ناگهان روی شبکه ای ایستاد.
با شیطنت به زن و مرد برهنه ی داخل فیلم نگاه کرد و بعد نگاهی به در حمام انداخت.
حالا حالا تهیونگ بیرون نمی اومد؛ پس چرا یکم خوش نگذرونه؟
به پایین تنه ی تحریک شده اش نگاهی انداخت و لبش رو لیسید.
یونگی مطمئن بود که تمام میلش تو این دوران ته کشیده؟
شاید بچه فقط در برابر دیگران ازش مواظبت می کرد و شاید این تحریک شدگی کوچک نه چندان مهم براش ضرر نداشته باشه.
دوباره برای اطمینان نگاهی به در حمام انداخت.
دستش رو آروم به سمت شلوارش برد و داخل لباس زیرش کرد. چشم هاش رو بست و تا خواست شروع کنه...

-چیکار می کنی؟
صدای بهت زده ی تهیونگ رو که شنید، تقریباً می شه گفت یک متر از جاش پرید.
به سمت تهیونگ برگشت و پسر رو که با چشم های گرد به اون که هنوز دستش تو شلوارش بود، نگاه می کرد چشم تو چشم شد.
چنان از خجالت سرخ شد که لحظه ای تهیونگ ترسید و این فکر که الان از خجالت آب می شه و میره تو زمین از ذهنش گذشت.
تهیونگ با حوله ای که روی شونه های برهنه اش بود آب موهاش رو گرفت و نیشخندی زد.
-داشتی...

+نه.
جانگ کوک به سرعت واکنش نشون داد و سریع دستش رو از داخل شلوارش بیرون کشید و حتی شبکه رو هم عوض کرد.
تهیونگ یک تای ابروش رو بالا انداخت و با شیطنت گفت: -چی نه؟ من که هنوز چیزی نگفتم!

جانگ کوک با خجالت گفت: +هر چی که می خواستی بگی و بهش فکر می کنی اشتباهه!

تهیونگ به پایین تنه ی متورم جانگ کوک خیره شد و پوزخندی زد.
سمتش رفت و پایین پاهای پسر نشست.
جانگ کوک گیج بهش زل زد.
تهیونگ دستش رو به سمت کش شلوار پسر برد و سعی کرد پایین بکشتش که جانگ کوک دستش رو گرفت و نالید: +چی کار می کنی؟

-من باعث شدم که خلوتت بهم بخوره پس خودم هم مشکلی که برات پیش اومده رو حل می کنم. حالا یکم نیم خیز شو تا بتونم شلوارت رو در بیارم.

جانگ کوک دست هاش رو روی شونه های محکم پسر گذاشت و کمی از جاش بلند شد. تهیونگ شلوار و لباس زیرش رو تا جایی که بتونه دسترسی به عضوش داشته باشه پایین کشید.
با برخورد هوای آزاد به پایین تنه ی برهنه اش کمی لرزید که دست های داغ تهیونگ رون هاش رو چنگ زد.
-الان گرمت می کنم خرگوشم!

Hybrid childsDonde viven las historias. Descúbrelo ahora