🐇cute🐰

12.4K 1.6K 122
                                    

با لبای آویزون راه افتاد و وارد کافه ی کنار مدرسه شد
به شدت به خوردن ی قهوه ی داغ نیاز داشت
همین که خواست قدم بعدی و برداره
ی دفعه ی نفر رو کمرش پرید و دستاش و رو چشماش گذاشت که باعث شد بترسه و به همین خاطر گوشاش به سرعت باور نکردنی تو کلاهش از ترس سیخ شدن و شروع کردن به تکون خوردن
ضربان قلبش به شدت بالا رفت و رنگش پرید
با اینکه میدونست تو مدرسه تنها کسی که باهاش صمیمیه جیمینه اما بازم هر دفعه با این کارش می ‌ترسید
آروم دستاشو بالا آورد و رو دست جیمین گذاشت
با لمس دستای کوچولو و تپلش لبخند شیرینی رو لباش شکل گرفت و دندونای خرگوشیش مشخص شد _یاااا ...هر دفعه منو میترسونی
که جیمین تک خنده ای کرد و پایین اومد
کوک به سمتش برگشت و صورتش و قاب گرفت جیمین هیبرید نبود ولی کوکی رو خیلی دوست داشت و هر کاری می‌کرد تا لبخند روی لباش بیاره
~ بیا کیوتم...
بعد دست کوک رو گرفت و کشید تا به سمت دو تا صندلی که کنار کانتر بود ببره
کوک رو صندلی نشست
جیمین دستشو به سمت کلاهش برد و اونو درآورد که گوشش تندی بالا پریدن و جیمین و به خنده انداختن موهاش به خاطر الکتریسیته به هم ریخته بودن که جیمین خودشو به کوک نزدیک کرد و شروع کرد به مرتب کردنشون
کوک هیجان زده شده بود و گوشاش هی تکون میخوردن
جیمین با یه لبخند گرم بهشون نگاه می کرد
که کوک گفت:
_ جیمین... بیا بشین دیگه
بعد با دستش به کمر جیمین زد
~ کوکی... خشن نشووو
به سمت باریستا رفت و ازش خواست دوتا لاته براشون حاضر کنه
میدونست کوکی هم اینو دوست داره
کنار کوکی نشست و شروع کرد تند تند حرف زدن:
~ خب.... کوکی ....ازت یه خواهش دارم
لطفاً اول گوش بده بعد نه بگو
.میدونم دوست داری خودت تو خونه تنها باشی.
ولی کوک..... ببین...
من یه مشکلی برام پیش اومده لطفاً بزار یه مدت پیشت بمونم ....
لطفا لطفا لطفا
جیمین تند تند حرف می زد و کوک با چشمای گرد داشت بهش نگاه میکرد
یه دفعه وسط حرف جیمین پرید و گفت:
_یاااا... جیمین..... آروم‌باش...
اوکی من که چیزی نگفتم هر وقت بخوای میتونی بیای.... لعنتی.... یه نفس عمیق بکش
و بعد دندونای خرگوشیش و با یه لبخند بهش نشون داد
جیمین وقتی دید کوکی مخالفت نکرده چشماش برق زدن و یه دفعه کوکی و بغل کرد و شروع کرد فشار دادنش:
~ وای کوکی خوشحالم خوشحالم خوشحالم....
که با این حرکت یهوییش نزدیک بود کوک از رو صندلی پرت شه پایین
_ یااااا....میگم یه لحظه نفس بکش
جیمین که تا الان پشت سر هم حرف می زد و یادش رفته بود واسه ادامه زندگی به فرآیندی به اسم تنفس نیاز داره چشاش و گرد کرد و نفس عمیقی کشید
کوک آروم چشماش و چرخوند و به اطراف نگاه کرد دید همه کسایی که تو کافه نشستن دارن یه جوری نگاشون می کنن
آروم تو گوش جیمین با دندونای کلید شده گفت: _جیمینا فکر می کنن دیوونه شدیم
که جیمین یه چشم غره فوق کیوت به کسایی که بهشون نگاه می کردن رفت
که به جای اینکه بترسن از کیوتی اون خنده شون گرفت و زدن زیر خنده
که جیمین سرخ شد و کوک موهاشو به هم ریخت
کوکی با قدمای آروم از مدرسه خارج شد و همونطور که دستاشو از سرما به هم می مالید به اطراف نگاه می کرد
گونه هاش تو این هوای سرد رنگ شکوفه های گیلاس به خودشون گرفته بودن
سرمای هوا باعث شده بود گوشاش تو کلاهش تکون بخورن
دستشو جلو دهنش مشت کرد و هاا کرد و با حس گرمایی که رو دستاش نشست
ذوق کرد و چشماش برق زد
قدماش و تند تر کرد و دستش و تو جیب هودیش فرو برد
راهش رو به سمت خونش کج کرد
در حیاط و باز کرد و وارد شد
نفس عمیقی کشید و بوی گل رز و وارد ریه هاش کرد لبخندی رو لباش نشست
تند طول حیاط و طی کرد و وارد ساختمون شد
کولشو رو کاناپه پرت کرد ومستقیم به آشپزخونه رفت
در یخچال باز کرد و ی هویج برداشت
چشاش که به اون دراز نارنجی رنگ افتاد صدایی از روی ذوق زدگی از دهنش خارج شد
و همونطور که با کیوتی هویجشو گاز میزد و گوشاش هی تکون میخوردن و بالا میپریدن به سمت اتاقش رفت و لباساشو با یه تی شرت بلند سفید که روش طرح یه بانی صورتی رنگ داشت و بافت خاکستری رنگ و شلوارش عوض کرد
همونطور که از اتاقش بیرون میومد یکی از گوشاش و تو دستش گرفت و تا روی چشماش کشید که دردش گرفت با کیوتی زیر لب غرغر کرد:
_لوس....حساس...اصلا دوستون ندارم
که ی دفعه گوشاش با حالت غمگینی پایین افتادن
صدای خنده کوک بالا رفت
که گوشاشم فوری بالا پریدن
انگاری گوشاش ی موجود جداگانه بودن🐰
همونطور که نیشش به خاطر کیوتی گوشاش باز بود
رفت آشپزخونه تا واسه ناهارش رولت تخم مرغ و سبزیجات درست کنه
بعد از اینکه ناهارش و تمام کرد و ظرفا رو شست
به طرف اتاقش رفت و از خستگی رو تختش بیهوش شد
_________________________________________

سلامم
نظرتون راجب بوک چیه؟
دوسش دارید؟🐰
اوم
خوشحال میشم نظرتون و بگید❤
ببخشید اگه پارتا کوتاهه🐰
بوس بهتون💋

my bunny🐰Where stories live. Discover now