🐇I have three babies🐰

6.1K 750 261
                                    

ووت یادتون نره کیوتای من💎🍼

🍼💎🍼💎🍼💎🍼💎🍼💎🍼💎🍼💎🍼💎

کوکی همونطور که تبلتشو تو دستش داشت با هق هق از پله ها پایین رفت و نگاهی به اطرافش انداخت

با ندیدن تهیونگ اشکاش با شدت بیشتری روی گونه هاش ریخت و رو پله ی اخر نشست

صورتش از گریه قرمز شده بود و اروم سکسکه می کرد

_هق...دد...هق...ددی

تهیونگ با شنیدن صدای بلند گریه پسر کوچک تر از توی سالن لپ تاپشو بست و صندلیشو عقب کشید

با عجله از اتاق کار بیرون اومد و وقتی کوک رو دید که با اون حال خراب داره بلند گریه می کنه به طرفش دوید و کنارش نشست

تن ظریف اونو توی بغلش کشید و بوسه ی سبکی روی موهاش زد

+هیششش...توله ی نازم
چی شده فسقلی؟

کوک با هق هق صورتشو به تهیونگ مالید و میون سکسکه سعی کرد نفس بکشه

_دد...هق....ددی

+چی شده نفسم؟

تهیونگ صورتشو قاب گرفت و لبای لرزون و چشمای خیس پسر رو بوسید

_کوکو...هق...کل...کلی...ناراحته و ....گریه داره

+هیششش ددی اینجاست عزیزدلم
بیبی من چرا گریه می کنه و ناراحته؟

کوک دستای ظریف و کوچیکشو روی دستای تهیونگ گذاشت و با چشمایی که غرق اشک بودن تبلت رو به ددیش نشون داد

تهیونگ بانیشو به خودش چسبوند و اونو توی بغلش گرفت و با ی دستش تبلت رو گرفت

با باز کردن قفلش و فیلمی که پلی شد ابروهاش بالا پرید و به خانوم بارداری که شکمش برامده شده بود و با لذت راجب تکون خوردن جنین توی شکمش حرف میزد نگاه کرد

اون خانوم با ذوق راجب لگد زدنای جنینش می گفت و کوک تو بغل تهیونگ گریه می کرد

با تموم شدن فیلم به طرف کوک برگشت و با ارامش سعی کرد باهاش حرف بزنه

اشکاشو پاک کرد و دو طرف صورتشو بوسید

حدس میزد علت گریش چیه🍼

+خب کوکی کوچولوی من حالا بدون اینکه گریه کنه و تیله های خوشگلشو خیس کنه به ددی میگه چی شده؟

کوک اروم سرشو به نشونه تایید بالا پایین کرد و بینیشو با کیوتی بالا کشید

هنوزم نفسش خوب بالا نمی اومد و صداش یکم گرفته بود

_فندقی قهر کرده🍼💫💎

+چرا بانی من؟

_ ددی...دیدی نینی کوچولو...چقده تکون می خورد🍼
؟

به دستاشو اروم روی شکمش صافش کشید و با لبایی که دوباره داشتن می لرزیدن گفت

_پس فندق کوچولوی کوکو و ددی چرا تکون نمی خوره؟🍼

my bunny🐰Where stories live. Discover now