ووت یادت نره سوییتی💫💎
💎💫💎💫💎💫💎💫💎💫💎💫💎💫💎💫
تهیونگ با حس خیسی و مکیده شدن لباش پلکاشو از هم فاصله داد و کوک رو دید که داشت لباشو میبوسید و روش خیمه زده بود
میک محکمی به لباش زد و همونطور که کمر پسر رو نوازش می کرد ازش جدا شد
کوک نگاهی به چشمای اقیانوسی تهیونگ انداخت و لبخند پررنگ و شیرینی زد
ددیش زیادی جذاب بود💫🖤
_صبح بخیر ددی...
بعد لباشو اویزون کرد و با لحن کیوت مخصوص خودش ادامه داد
_فندقی دلش واسه بوسیدن لبای ددیش تنگ شده بود
تهیونگ از شنیده اسم فندقی لبخند پهنی روی لباش اومد و کوک رو تو بغلش فشار داد
پس کوک واقعا یه نی نی کوچولو تو شکمش داشت🍼
+صبح تو هم بخیر عروسک...
بعد با لحن شیطونی زیر گوشش گفت
+فقط فندقی دلش تنگ شده بود؟....یا....
ددی کوچولوی فندقی هم دلش یه کیس میخواست؟بعد نوک زبونشو رو لاله ی گوشش کشید و کوک با خجالت سرشو تو سینش مخفی کرد
_نخیرشم....فقط فندقی دلش تنگ شده بود🍼
تهیونگ روی موهای پسر کوچولوشو بوسید و سعی کرد کوک رو کنار خودش بخوابونه
دستاشو دور کمر ظریف و باریکش حلقه کرد و با یه غلت اونو زیر خودش کشید و باعث شد هین بلندی بکشه
موهای کوک روی پیشونیش ریخته بودن و لباش بخاطر یدفعه ای بودن کار تهیونگ از هم فاصله داشتن
با کنار زدن موهاش از روی پیشونیش بوسه ی کوتاهی روش زد و گفت
+کوک...تو الان یه نی نی تو شکمت داری...باید بیشتر مراقب خودت باشی...هیچوقت دمر نخواب باشه عزیزدلم؟...اونجوری به فندق کوچولومون فشار میاد
کوک سرشو با اطمینان تکون داد
_چشم ددی
بعد با چیزی که یه دفعه از ذهنش رد شد اخم کیوتی بین ابروهاش افتاد و صورتشونو از تهیونگ برگردوند
ابروهای تهیونگ از تعجب بالا پرید
چی ناراحتش کرده بود؟
+چی شد بانی؟
گوشای کوک صورتشو پوشوندن و دستاش رو شکم صافش نشست
_فندقمون از ددیش ناراحته🍼
تهیونگ ریز خندید و رون پاشو نوازش کرد
+چرا فسقلی من؟
_چون ددی ته ته به فندقی بوس صبح بخیر نداد فندقی هم قهره🍼
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...