ووت یادتون نره💫💜
💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫
برق لب توت فرنگیش رو روی لبای کوچولو و خوردنیش کشید و تیله های مشکی چشماش با حالت بامزه ای گرد شدن
~کوکی...راننده ی هیونگ جلوی در منتظره
جیمین از طبقه ی پایین داد زد و کوک هول شد
اسپری ضدآفتاب رو برداشت و اونو با فشار دادن لباش رو هم همزمان روی صورتش اسپری کرد
بوی شیرینی داشت و کوک همیشه با حسش لبخند رو لباش میومد
_اومدم جیمینی
موبایلش رو برداشت و از اتاق بیرون زد
جیمین پایین پله ها منتظر بود و با دیدن کوک لبخند ریزی زد
کوک با رسیدن بهش گونشو بوسید و گفت
_ددی چرا گفته بریم کمپانی جیمینی؟
جیمین دست کوک رو توی دستش گرفت و انگشتاشون رو با هم قفل کرد
به طرف در خروجی رفت و همزمان جواب داد
~نمیدونم عزیزم
ددی میونی هم چیزی نگفتهکوک لباشو اویزون کرد و با هم سوار ماشین شدن
چان از اینه نگاهی به دوتا پسر انداخت که اروم داشتن پچ پچ می کردن
گوشیش تو جیبش لرزید و نوتیف پی امی از رئیسش بالا اومد
+رسیدی؟
*بله...الان راه میفتم
موبایلش رو روی صندلی کناری انداخت و به طرف کمپانی حرکت کرد
کوک سرشو رو پاهای جیمین گذاشت و چشماشو بست
_کوکو کلی دوست داره چیمی
جیمین چشماش برق زد و با خم شدن روی صورتش بوسه محکمی روی لپای نرم و سفیدش گذاشت
+انقدر کیوت نباش کوکی
نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم تا نخورمتکوک ریز خندید و سرشو به شکم جیمین مالید
_تو حتی از منم کیوت تری چیم
جیمین ابرو بالا انداخت و ضربه ارومی با نوک انگشت به بینیش زد
لباشو غنچه کرد و گفت
~ددی میونی گفته اگه بتونم توی مسابقه برنده بشم بهم جایزه میده
کوک کنجکاو بینشو چین داد و گفت
_چه جایزه ای؟
جیمین با انگشتای کوچولوش بازی کرد و زبونشو روی لبش کشید بعد با صدای ارومی که چان نشنوه گفت
~نمیدونم کوکو...ولی من میخوام سورپرایزش کنم
_چطوری؟
حالا کوک هیجان داشت و چشماش برق میزدن
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...