🐇My little bunny🐰

7.5K 981 663
                                    

💜ووت یادتون نره💫

حالا من انقدر مهربونم و براتون مینویسم دلتون میاد ووت ندید؟هوم؟😪

باورم نمیشه ووتای پارت قبل نصف تعداد ریدرا هم نیستن😑

💫ادیت نشده💜

💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜

جیمین بلند قهقه زد و عروسکشو تو بغلش فشار داد

~وای کوک...خیلی باحاله

بعد بریده بریده ادامه داد

~فک کن یونگی و هیونگ دیکشو هدف بگیرن و اون واسه قطع نشدنش بهشون التماس کنه

کوک با خنده سر تکون داد و رو تخت ولو شد

خودشون تنها تو اتاق بودن و داشتن سناریوی قطع کردن دیک اندرسون رو میچیدن

_جیمینی عالیه...

بعد ادای اندرسونو دراورد و با لهجه امریکایی گفت

_نه...نه...دیکمو نبرین...من واسه wc رفتن بهش نیاز دارمممم

جیمین با حرف و اداهای کوک از شدت خنده از روی صندلی افتاد و پخش زمین شد و اینبار با صدای بلندتری خندید که تهیونگ و یونگی در اتاقو باز کردن و با دیدن وضعیتشون با تعجب نگاهی بهم انداختن

+حالتون خوبه؟

که کوک به سختی از روی تخت بلند شد و خودشو تو بغلش انداخت و تهیونگ دستاشو دورش حلقه کرد

_خیلیییی خوب

جیمین همونجور که میخندید اشکاشو پاک کرد

~هیونگ...بهتر از این نمیشه

یونگی به طرفش رفت و کنارش نشست و بوسه ریزی رو لباش زد که جیمین خندش به لبخندی تبدیل شد و دستشو دور گردنش انداخت

کوک با چشای شاد و براقش به چشمای رنگ شب تهیونگ نگاه کرد و لب زد

_خسته نباشی تهیونگم

که تهیونگ با لبخوانی کردن متوجه حرفش شد و روی موهاشو بوسید

جیمین کف اتاق دراز کشید و سرشو رو پاهای یونگی گذاشت و روبه تهیونگ گفت

~امروز چکار کردید؟

تهیونگ نفس عمیقی کشید و دست کوک رو گرفت و باهم رو تخت نشستن

+همون مردی که گفتید میخواسته ما رو بکشه رو پیدا کردیم
هنوز نمیدونم اندرسون با این نخود مغز بودنش چجوری رئیس باند بزرگ مافیای امریکاعه
اسم واقعیش جیمز بود و اندرسون به راحتی لوش داده

جیمین یدفعه نگران دست یونگی رو تو دستش فشار داد و انگشتاشونو باهم قفل کرد و کوک بیشتر به ته چسبید

~شاید فکر میکرده دیگه قرار نیست شمارو ببینیم که اسمشو بفهمید

چندلحظه سکوت بدی کل اتاقو گرفت

my bunny🐰Where stories live. Discover now