💜🐇ووت یادتون نره لاولیا💜🐇
⭐🌙⭐🌙⭐🌙⭐🌙⭐🌙⭐🌙⭐🌙⭐🌙
ساعت سه صبح بود که کوک با ترس از خواب پرید و
عرق سردی رو کمرش نشست
خواب دیده بود یه مار سیاه بزرگ با چشمای قرمز و
دندونای نیش بلند ته ته رو قورت داده و حالا از ترس زیر پتو گوله شده بود و اشکای مرواریدیش صورتشو خیس میکردن
(هق...نویسندتون فوبیای شدید مار داره...هق🤧😥)
گوشاش تند تند میلرزیدن و زانوهاشو تو خودش جمع کرده بود و با دستاش صورتشو میپوشوند
اروم به سمت تهیونگ خزید و بازوشو تکون داد
با صدای لرزون صداش زد:
_ته...تهیونگ
تهیونگ با صدازدنای بانی کوچولوش از خواب بیدار شد و وقتی دید داره گریه می کنه و به شدت ترسیده نگران اونو توی بغلش گرفت
+عزیزم...چی شده بانی؟...جایی از بدنت درد میکنه؟
اما کوک هیچی نگفت و فقط سرشو به دوطرف تکون داد
محکم دستاشو دور کمرش حلقه کرد و سرشو به سینش فشار دادتهیونگ نفس عمیقی کشید و با دستاش اشکاشو پاک کرد و پیشونیشو بوسید
+عزیزدلم...اروم باش...بیبی من خواب بد دیده؟
کوک با فین فین گفت:
_اوهوم....خواب...خواب دیدم....مار...
به اینجای حرفش که رسید بازم بلند زد زیر گریه و لباس تهیونگ رو چنگ زد
تهیونگ به تاج تخت تکیه داد و کوک مثل بچه ها تو بغلش دراز کشید
گونه ی نرم و بلوریشو بوسید و اروم موهاشو نوازش کرد
بوسه های ریزی روی صورتش میزد و کوک با عطر تهیونگ اروم تر میشد
بوسه ای روی لباش زد و پاپیا رو تو دهنش گذاشت
کوک اوممم کشیده ای گفت و همونطور که تو چشای ته نگاه میکرد پاپیا رو میک زد و چشای تیله ایشو که از اشک برق میزد بست
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...