my bunny🐰

🐇sweetheart🐰

*ووت یادتون نره⭐*

کوک صبح زود با سوزش پهلوش چشماشو باز کرد اما وقتی خودشو تو بغل تهیونگ دید تنها حسی که داشت این بود که الانه قلبش از هیجان منفجر بشه

یکم تکون خورد اما با شنیدن صدای ته که دورگه و خوابالو بود سرشو تو گردنش برد و عطر تلخشو نفس کشید

+انقدر وول نخور بیبی

تهیونگ گفت و حلقه ی دستاشو دورش تنگ تر کرد

کوک دستشو رو قلب تهیونگ گذاشت و با حس ضربان اروم و منظمش حس خوبی به قلبش سرازیر شد

نوک انگشتاشو رو سینش کشید و با خجالت چونشو بوسید

تهیونگ از شیطنتای بانی لبخند محوی زد و دستشو گرفت و بوسه ای روش زد

اروم چشماشو باز کرد و با دیدن کوک که تو بغلش جمع شده بود با عشق صداش زد

+صبح بخیر ارامش کوچولوم

کوکی با گونه هایی ک به خاطر لقب تهیونگ گر گرفته بودن به حرکت لباش نگاه کرد

_صبح بخیر تهیونگم

کوک گفت و گوشاش به خاطر خجالتش تند تکون خوردن و هیجانشو لو دادن

تهیونگ با لذتی که همه ی وجودشو گرفته بود گونشو گاز گرفت وکوکی با خنده جیغ خفه ای کشید

_ته ته گازم نگییییرررر....کوکی دردش میگیره

تهیونگ جوری که به زخمش فشار نیاد تو بغلش فشارش داد و گفت

+میدونی من عاشق کوکی ام؟

کوک با خجالت و ذوقی که داشت اروم سرشو به سینش مالید که تهیونگ پرسید

+میدونی بیبی؟جواب بده

کوک لبشو گاز گرفت

_اوهوم

ته لبخند زد

+من عاشق کوکی ام و از این به بعد نمیزارم اسیب ببینه و ناراحت بشه...بیبیم خیلی شیرینه لاو...نمیتونم بیخیالش بشم

کوک از هیجان به هودی ته چنگ انداخت و گوشاش تند تند تکون خوردن

_ته ته

تهیونگ خودشو بالا کشید و گردنشو بوسید

+جانم

_مرسی که پیشمی

تهیونگ اروم پوست لطیف صورتشو نوازش کرد

+مرسی که به دنیا اومدی تا مال من باشی

کوک خودشو بالا کشید و صورتشو قاب گرفت

به چشماش نگاه کرد و با بهت لب زد

_چه قدر خوشگلن

تهیونگ گیج گفت

+چی خوشگله بیبی؟