🐇ice cream🐰

6.6K 763 548
                                    

ووت یادتون نره⭐

🐰🐥🐰🐥🐰🐥🐰🐥🐰🐥🐰🐥🐰🐥🐰🐥

با لذت نی شیرموز رو تو دهنش میبرد و بهش میک میزد

با اون هودی اورسایز صورتی و گوشای سفید بلند و دم پشمالوی کوچولوش رو به روی تهیونگ نشسته بود و چشمای گرد و تیله ایش از مزه ی شیر موز برق میزدن

دستای ظریفشو دور لیوانش حلقه کرده بود و با هر میک بینیشو بانیطور با کیوتی چین میداد و همه و همه واسه به بازی گرفتن قلب تهیونگ کافی بود

بعد از اینکه اون دوتا تیکه گوشت صورتی رو با صدای پاپ مانندی از نی جدا کرد زبونشو رو لباش گرفت و قطره های شیر موز رو از روشون لیسید

_ممنونم ددی ته
خوشمزه بود

تهیونگ لبخندی به بانیش زد و موهاشو بهم ریخت

+بگم بستنی بیارن؟

بعد همزمان یه تیکه کیک رو تو دهنش گذاشت

چشمای کوک برق زد و دستاشو بهم مالید

_آرههه

+چه طعمی؟

کوک لبخند خرگوشی زد و همونطور که صدای کیوتی از روی ذوق از گلوش خارج شد گفت

_میشه دوتا بخورم؟

تهیونگ ددی طور و جدی سرشو تکون داد

+اوهوم میشه
ولی الان فقط یکیشون
ممکنه گلوت درد بگیره و مریض شی

گوشای کوک پایین افتادن و اویزون شدن

_اگه اینطوریه باید برام بخری تا بعدا تو خونه بخورم؟باشه؟

+باشه

چشماش بازم برق زدن و تهیونگ به این فکر کرد که حاضره هرکاری بکنه ولی برق چشمای بانیش هیچوقت کم نشه

_ددی
شنیدی چی گفتم؟

تهیونگ بی حواس ابروبالا انداخت و با یکم شرمندگی گفت

+متاسفم
حواسم پرت شد
میشه یه بار دیگه بگی؟

کوک با حسودی ابروهاشو بهم نزدیک کرد و دستاش مشت شد

+ددی
به چی فکر می کردی؟

+چیزی نیست بانی

_اوتی
ولی از کی تا حالا ددیِ من به بانیش میگه چیزی نیست؟
(منظورش اینه که تهیونگ داشته به کوک فکر می کرده)

کوک با شیطنت پرسید و روی صندلیش جابجا شد

_هومم؟

تهیونگ خندید و خم شد و گونشو بوسید

+بانی شیطون

...

+خب...
بگم چه طعمی بیارن؟

my bunny🐰Where stories live. Discover now