ووت یادتون نره⭐
ادیت نشده
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
کوک تند از پله ها پایین اومد و ددیشو صدا زد
_دد کجایی؟پیدات نمی کنم
با کنجکاوی به اطراف نگاه کرد و وقتی پیداش نکرد در ورودی رو باز کرد و به بیرون سرک کشید
_کجا قایم شدی بد بوی؟
خسته شدم بیا بازی رو تموم کنیمزیر لب گفت و پاشو از خونه بیرون گذاشت
وسط خیابون وایساده بود و به اطراف نگاه می کرد که با شنیدن صدای ی نفر به عقب برگشت
^دنبال کسی می گردی بیوتی؟
کوک با نگرانی و یکم استرس به پسر قد بلند روش زل زد
^هی نترس
کاریت ندارمبعد نگاهی به سرتاپای کوک انداخت و با دیدن پاهای برهنش که با یه شورتک کوتاه تا وسط روناش پوشیده شده بودن و تیشرت سفید تنش با مهربونی گفت
^نباید اینجوری میومدی بیرون ممکنه ینفر اذیتت کنه
کوک دستشو مشت کرد و لبشو گاز گرفت
_سلام
بله الان برمیگردم
ممنونبعد عقب عقب رفت که پسر بازم بحرف اومد
^اسم من ناته
من تایلندی امبعد دستشو بطرفش دراز کرد
کوک با خودش فکر کرد که بی ادبیه اگه جوابشو نده
اروم دست کوچولو و سردشو تو دستش گذاشت و گفت
_اسم منم جونگکوکه
من کره ایم+کوک
و این کوک بود که با دیدن اخمای توهم تهیونگ یخ زدن بدنشو حس کرد
: ددی قراره تنببهم کنه😨
تهیونگ از تاکسی پیاده شد و بعد از حساب کردن پولش پلاستیک خوراکیا رو برداشت و وارد کوچه شد
ماشین خودشو یونگی برده بود تا توی شهر چرخی بزننچند دقیقه ای میشد که حس بدی کل وجودشو گرفته بود
با دیدن کوک با اون وضع لباساش و پسری که کنارش وایساده اخماش توهم رفت
سعی کرد اروم باشه ولی مگه میشد اونم وقتی که ینفر دستای ظریف بیبیشو لمس می کرد؟
بطری اب میوه از دستش افتاد و خورد شد
+کوک
کوک نگران به ددیش نگاه کرد و ناخوداگاه دستشو از دست نات بیرون کشید
لبه ی تیشرتشو گرفت و پایین تر کشید تا بتونه یکم از پاهاشو بپوشونه
تهیونگ کنار کوک وایساد و لرزش اروم بدنشو حس کرد
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...