🐇A quick sex🐰

6.4K 705 165
                                    

ووت یادت نره بیبی

🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰

شیر کاکائوی خوشمزه ای که ددیش توی ماگ ریخته بود رو مزه کرد و لبخند پهنی روی لباش نشست

_خیلی خوبه ددی
مرسی

بعد چرخید و بوسه ای روی گونه ی تهیونگ زد

دستاش دور کمر باریکش حلقه شد و چونشو روی شونه لخت کوک گذاشت

+بیبی

_جانم دد

با چشمای درشت و تیله ایش کنجکاو به ددیش نگاه کرد و زبونشو واسه پاک کردن شیرکاکائو روی لباش کشید

+چه ارزویی داری؟چیزی هست که بخوای بهش برسی؟

تهیونگ گفت و کوک ماگشو روی میز گذاشت و با مهربونی لباش چشمای سبز رنگ ددیش رو لمس کردن

_نه ددی خوبم..من شمارو دارم پس چیزی نمیخوام
همین برام کافیه

+ددی فدات شه توله..یونگی باهام تماس گرفت و ازم خواست واسه امضای قرارداد برم کمپانی.باهام میای؟

چشمای کوک برق زدن و خوشحال جیغ خفه ای کشید

_ارهههه...کوکو کلی دوست داره بیاد

که تهیونگ خندید و با گاز گرفتن لپ نرم و سفیدش گفت

+پس زود لباساتو بپوش و حاضر شو تا باهم بریم

کوک با نق نق لپشو مالید و لباشو اویزون کرد

_اقا ببله بانی خولد

و تهیونگ با لذت بوسه ای روی لبای اویزونش زد

+اخه بانی کوچولوی من زیادی شیرینه

_کوکو فلال تنه تا اقا ببله کوکو نخولده

بعد از روی پاهای تهیونگ پایین اومد و با حالت پر از شیطنتی از اشپزخونه بیرون رفت

+اخر از کیوت بازیای تو سکته میکنم

🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰🍕🐰

کوک نگاهی به برج شیشه ای جلوش انداخت و گفت

_خیلی شیکه

+اره روی ساختمون و دکوراسیونش زیادی حساسم

تهیونگ گفت و به بادیگارد اشاره کرد ماشین رو پارک کنه

بعد دستشو دور کمر کوک حلقه کرد و با هم به طرف ساختمون T شکل رو به روش رفتن

+ عروسکم مواظب خودت باش...باشه عزیزم؟
کارمندای زیادی این ساعت اینجا نیستن ولی برو تو اتاقم و خودتو با نمونه ی لباسا سرگرم کن
هرکدوم رو دوست داشتی انتخاب کن تا موقع رفتن برداریم...اوکی؟

کوک با دقت سر تکون داد و به ددیش نزدیک تر شد

_چشم ددی

تهیونگ لبخندی به بانیش زد و تو یه حرکت بدون توجه به نگاه متعجب و چشمای گرد شده ی کارمندا لباشو بوسید

my bunny🐰Where stories live. Discover now