Vote please :)
💫🍰💫🍰💫🍰💫🍰💫🍰💫🍰💫🍰💫
چشماشو با درد رو هم فشار داد و قطره اشکی ازش روی گونش سر خورد
هقی زد و دستشو روی شکمش کشید
احساس می کرد پوست شکمش کشیده شده و این درد زیادی رو بهش می داد
ددیش کنارش نبود و کوک مجبور بود عروسک رابیتی نازش رو تو بغلش بگیره و گریه کنه
_نی نیا ددی رو اذیت نکنید...
اروم باهاشون حرف زد و یکی از دو قلو ها لگدی به شکمش زد و کوک ناله کرد
_هیییش قربونتون برم...اروم...ددی کنارتونه
اون دوستون دارهاروم نوازششون کرد و با بوسیدن نوک انگشتاش اونو با کیوتی روی شکمش گذاشت تا فنچ و فندقیش حسش کنن
رایحه ی توت فرنگی و قهوه ی تلخ تو اتاق پخش شده بود و کوک با اینکه درد داشت ولی با حسشون لبخند می زدلگنش درد گرفته بود و زیر لب زمزمه کرد
_ددی کجایی...
کاش ددیش کنارش بود و میتونست خودشو براش لوس کنه و با نوازشاش اروم شه
ددی تهیونگش رفته بود فروشگاه تا واسه مهمونی امشب خرید کنه
موبایلش رو برداشت و اولین مخاطبش رو که اسمشو my daddy سیو کرده بود لمس کرد
اونو روی اسپیکر گذاشت و به تخت تکیه داد
بعد از چند تا بوق صدای بم و جذاب ددیش تو گوشش پیچید و باعث شد بین درد و گریه لبخند بزنه
+جانم بیبی
فین فینی کرد و با لحن کیوتی گفت
_ددی...هق
تهیونگ نگران شد و سریع پرسید
+بگو نفسم...چی شده قربونت برم؟
کوک دستشو روی شکمش کشید و لوس شد
_هق...درد میکنه...
+کجات درد میکنه لاو؟...الان میام_نینیا درد میکنن...همش تکون میخورن
کمر کوکو درد میکنهتهیونگ لبخند محوی زد و وسایل و خوراکی هایی که خریده بود رو تحویل داد تا حسابشون کنه
+میام بیبی...ددی خودشو میرسونه
تهیونگ قربون صدقش می رفت و به نگاهای متعجب فروشنده بی توجه بود
بعد از اینکه حسابشون کرد با اشاره و لب زدن ازشون خواست اونارو تو ماشین بزارن
سوار شد و ماشین به طرف خونه حرکت کرد
+الان بهتری عزیزم؟
کوک نگاهی به شکمش انداخت و گفت
_ی کوچولو
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...