Vote please :) ☆
⭐💜⭐💜⭐💜⭐💜⭐💜⭐💜⭐💜⭐
موهاشو نوازش کرد و با وجود دردی که تو همه ی بدنش میپیچید نمیتونست نگاهشو ازش بگیره
نوک انگشتش رو روی گوشای نرم و کیوتش کشید و کوک تو خواب و بیداری گفت
_ ددی بیدال شه تلی ناژناژیت میتنه کوکو
نالاحت نباشتهیونگ لبخندی روی لبای خشک شدش اومد و انگشتش رو از گوشاش تا روی خال زیر لبش سر داد
کوک ملچ ملوچی کرد و لب زد
_کوکو دلش پاپیا صولتی میخواد...ولی ...
به اینجای حرفش که رسید بغض کرد و چونش شروع کرد به لرزیدن
_ددی خوافیده کشی نیشت به کوکو پاپیا بده
تهیونگ دید که اگه یکم دیگه ادامه بده پسرش به گریه میفته سعی کرد صداش کنه
+ک...کوک
اما کوک انگار تخس و لوس تر از این حرفا شده بود که بغضش بیشتر شد
_خواف ددی میبینم...کوکو ددیشو میخواد خو
تهیونگ خندید و انگشتشو رو اون دو تکه کوچولوی صورتی کشید
+ب...بهشت کوچولوی ...من
کوک به گریه افتاد و نق زد
_فلشته مهلبون به خدا بگو ددیِ کوکو کوشولو لو بهش بلگلدونه
+ب...بیبی...من...کنارتم
بخیه شکمش میسوخت و مطمئن بود چشماش از درد قرمز شدن
کوک با گریه سرشو بالا اورد و خواست بلند تر بزنه زیر گریه ولی چشماش تو دوتا گوی سبز رنگ قفل شد
گریش بند اومد...
نفسش حبس شد...لباش لرزیدن و سعی کرد کلمات رو درست و بدون لکنت تلفظ کنه
_د...ددی
تهیونگ لبخند محوی زد و کوک ایندفعه از ذوق زد زیر گریه
_دیده خواف نیشت؟ ددی من بیدال شده؟
و این تهیونگ بود که دوست داشت بدن ظریف پسرش رو توی بغل بکشه و عطر وانیلیش رو وارد ریه هاش کنه
+ب...بیبی...اه
تیر کشیدن شکمش بهش اجازه نداد ادامه بده و کوک روی صورتش خم شد و نقطه به نقطه ی صورتش رو بوسید
_دلم...*بوس*...*هق*...بلات...*بوس*تنگ شوده بود
وقتی دست تهیونگ یقه پیرهنش رو پایین تر کشید و لباشون بالاخره بعد از چند روز بهم رسیدن و مثل دوتا تشنه همدیگرو بوسیدن
چشمای کوک پر شد و صورت ددیش رو قاب گرفت
_خوبی دد؟
تهیونگ نقطه به نقطه ی صورتش رو با نگاه مهربونش بررسی کرد و پلکاشو به نشونه اره رو هم گذاشت
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...