🐇I love it🐰

7.1K 927 554
                                    

ووت یادتون نره🌟

ادیت نشده🌙

💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑

جیمین غلتی زد و سرشو رو سینه یونگی گذاشت

لباشو غنچه کرد و تو خواب صداش زد

~میونی

یونگی که چند دقیقه ای میشد بیدار بود و به فیس جوجه کوچولوی نازش نگاه می کرد موهای بلوند جیمین رو نوازش کرد

○جان میونی

جیمین لباشو اویزون کرد

~واسه جیمینی هیچی نگرفتی

یونگی لبخند دندون نمایی زد و جعبه کنار تختو برداشت

○اگه بیدار شی و چشای خوابالوتو باز کنی قول میدم با دیدنش خوشحال شی

جیمین لباشو غنچه کرد و با چشای بسته رو تخت نشست

موهاش به هم ریخته بود و و یقه ی گشاد لباسش از سرشونه هاش پایین افتاده بود و با اون لبای غنچه شده و چشای بستش  به شدت کیوت و خوردنی شده بود

~کدومه؟

بعد همونطوری با چشای بسته دستشو دراز کرد و خودشو سمت یونگی کشید و مثل یه پیشی سرشو به سینش مالید

~بده دیگه

یونگی خندید و جعبه رو بهش داد که اروم بازش کرد و وقتی دستش به یه چیز نرم و پشمالو خورد با کنجکاوی لای چشماشو باز کرد و با چیزی که دید خوشحال جیغ خفه ای کشید و پرید تو بغل یونگی

یونگی خندید و جعبه رو بهش داد که اروم بازش کرد و وقتی دستش به یه چیز نرم و پشمالو خورد با کنجکاوی لای چشماشو باز کرد و با چیزی که دید خوشحال جیغ خفه ای کشید و پرید تو بغل یونگی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

~واااییی میونی خیلی خوشگله

یونگی دستشو دور کمرش حلقه کرد و همونطور که موهای بلوند به هم ریختشو مرتب می کرد گونشو بوسید

○دوسش داری؟

جیمین مثل بچه ها با ذوق تند تند سر تکون داد و تو بغل یونگی گوله شد

~اسمشو چی بزارممم؟

با لبای غنچه شده فکر کرد و دل یونگی از کیوتی دوس پسرش کارخونه کارخونه آب نبات و پاستیل درست کرد و با لذت تو بغلش فشارش داد

○اسمشو بزار موچی کوچولو

جیمین با ذوق خندید و سرشو رو شونه یونگی گذاشت

my bunny🐰Where stories live. Discover now