ووت یادتون نره⭐⭐
تهیونگ همونطور که بانیشو تو بغلش فشار میداد و از پله ها پایین میرفت توضیح داد
+عشقم باور کن زودی برمیگردم
اما کوک به حرفش توجه نکرد و پیرهنشو چنگ زد و سرشو به سینش فشار داد
شب شده بود و تهیونگ باید برمیگشت خونه
چون مادرش باهاش تماس گرفته بود و گفته بود از سفر برگشته و داره میاد خونه ته
از همون لحظه کوک به ته چسبیده بود و ازش جدا نمیشد
جیمین و یونگی رو کاناپه نشسته بودن و به حرکات کیوت زوج رو به روشون میخندیدن
تهیونگ کوک رو روی کاناپه تک نفره گذاشت و جلوش زانو زد
+عزیزم...بهم نگاه کن
اما کوک سرشو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت
+دیگه دوسم نداری؟
تهیونگ با ناراحتی مصنوعی ادامه داد
+باشه...پس منم میرم یه بلایی سرخودم میارم
خواست بلندشه که کوک سرشو بلند کرد و تهیونگ با دیدن هاله ی اشک توی چشماش با بهت گفت
+کوک ...
دیگه ادامه نداد و کوک رو محکم تو بغلش گرفت
+عشق من...سوییتم...چی شده؟
کوک خفه گفت
_نمیتونم ازت دور بمونم ته
+الهی
صورتشو قاب گرفت
+باشه عزیزم...فقط تو رو خدا گریه نکن
و اروم روی چشماشو بوسید
یونگی چند لحظه فکر کرد و گفت
جونگکوک...تو و جیمین میتونید بیاید خونه من...تهیونگ بیشتر وقتا اونجاست و اینجوری میتونی بیشتر ببینیش
چشمای کوک برق زد و ته وقتی دید بانیش خوشحال شده با مهربونی موهاشو نوازش کرد
+اوهوم...اینجوری بهتره...جین هیونگ و نامجون هیونگم میان پیشت
چطوره بیبی؟
کوک به جیمین نگاه کرد تا بفهمه موافقه یا نه
جیمین لبخند زد و سرشو تکون داد
کوک به ته گفت
_باشه...اممم...زودی میای ته ته؟
+اره عشق ته ته...قول میدم
کوک لباشو غنچه کرد و انگشت کوچولوشو بالا اورد و با لحن کیوتی گفت
_قول؟
تهیونگ بوسیدش و انگشت خودشم بالا اورد
+قول
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...