ووت یادتون نره :)
💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜💫💜
تو اینه نگاهی به شکمش که یه کوچولو برجسته شده بود انداخت و لبخند پهنی رو لباش اومد
با مهربونی دستشو نوازش وار روش کشید و با لحن کیوتی گفت
_صبح بخیر فسقلیای من
با پیچیدن بوی توت فرنگی و قهوه ی تلخ تو اتاق ریز خندید و با بوسیدن نوک انگشتاش اونو روی شکمش گذاشت تا کوچولوهاش بوسه ی ددی کیوتشون رو حس کنن
هودی شیری رنگش رو پایین کشید و با زدن برق لب توت فرنگیش به سمت تخت رفت تا لباساشون رو توی چمدونش بچینه
زیر لب اهنگ میخوند و با ریتم بدنش رو تکون میداد و متوجه اطرافش نبود
تهیونگ به دیوار تکیه داده بود و با لبخند بهش نگاه میکرد
یه بانی با هودی و شلوار گشاد شیری که با لبای غنچه شده ی صورتیش اهنگ میخوند و گوشای بلند سفید صورتیش ریز تکون میخوردن و دم پنبه ای کیوتش...
تهیونگ با این صحنه میتونست هزار بار زندگی کنه
وقتی کوک پاپیا و رابیتی رو توی چمدون گذاشت تهیونگ به طرفش رفت و با حلقه کردن دستاش دور کمر باریکش اونو تو بغلش کشید تا بوسه ای روی لبای خوش طعمش بزنه
کوک هین کوتاهی کشید و بعد با خنده خودشو تو بغلش ددیش رها کرد
_ددیییی کلی ترسیدم
تهیونگ با عشق لباشو بوسید و بعد کوک با قاب گرفتن صورت ددیش لب پایینیشو مثل پاستیل مکید
این یکی از کارایی بود که خیلی دوست داشت انجامش بده
اروم عقب کشید و لبخندی زد که تهیونگ با بردن سرش توی گودی گردنش عطرشو بو کرد
+تولم یه چیزیو فراموش کرده
کوک از حس نفسای داغ تهیونگ روی گردنش ریز خندید و ابروبالا انداخت
_نه ...من که یادم نمیاد
چیو فراموش کردم؟هوم ددی جذابه؟با کج کردن سرش گفت و بینیشو چین داد
تهیونگ لبخندی به شیطنتای همیشگی بانیش زد و تو یه حرکت اونو روی تخت خوابوند
+چی میخوای وروجک من؟
از برق چشمای کوک فهمیده بود یه چیزی میخواد و اون کسی نبود که تهیونگ بتونه بهش نه بگه
کوک لباشو غنچه کرد و دستاشو دور گردنش حلقه کرد
_ددی واسه کوکو میخره؟
تهیونگ با عطش و خنده گونش رو گاز گرفت و گفت
+بگو فسقلی معلومه که میخرم
YOU ARE READING
my bunny🐰
Fantasyاحتمال فوران کردن اکلیل و رنگین کمان🐰💋❤ سافت ویکوک🐰 صد در صد هپی اند🙈😍 کیوت ،اسمات،سافت،سوییت،آمپرگ،هیبرید 🐰🐰 🐰🦄🐰🦄 #bts =2⭐ #love=1⭐ #vkook=1⭐ #bunny=1⭐ #dram=1⭐ #korean=1⭐ #army=1⭐ #jin=1⭐ #bl=1⭐ #gay=1⭐ #bangtan=1⭐ #sweet=1⭐ #tae=2⭐ #فل...